قله سهند و جام و دیدنیهای مراغه
بازدید از گنبد کبود ، رصدخانه مراغه ، معبد مهر مراغه و..
بسم الله الرحمن الرحیم
موقعيت جغرافيايي سهند :
كوهستان سهند بعد از سبلان يكي از بزرگترين و مهمترين برجستگيهاي آذربايجان و از معروفترين كوههاي آتشفشان و خاموش ايران است كه در 50 كيلومتري جنوب تبريز و 40 كيلومتري شمال مراغه بين 12 و 46 تا 20 و 46 طول شرقي و 10 و 37 تا 35 و 37 عرض شمالي قرار گرفته است .
قله منفرد و آتشفشاني خاموش سهند در ميان جلگه آذربايجان قد برافراشته است اين كوهستان آتشفشاني خاموش شبيه آرارات و البرز و سبلان بوده خط فاصل بين دو توده خروجي البرز و توده ارمنستان به وجود آمده است ..
ارتفاع متوسط سهند 1400 تا 2200 متر بوده كه در آن بريدگيهاي سخت ، دامنه هائي با شيب تند با تنگه هاي باريك و رشته كوهها كشيده شده در موازات يكديگر به وجود آمده است . در اين تنگه هاي كوهستاني رودخانه هاي پر آبي بسوي دو آبگير عمده آذربايجان يعني درياچه اروميه و دره قزل اوزن جريان دارند .
جهت رشته كوههاي سهند اكثراً شرقي – غربي است ولي در مجموع كوههاي سهند به صورت شعاعي در جهت مساوي كشيده شده اند . حد شرقي سهند ، شهرستان هشترود تا دره قزل اوزن و حد غربي آن سواحل شرقي درياچه اروميه ميباشد .
قله سهند در مركز يك جلگه گرم در تابستان و نزديك به يك درياچه وسيع كه تبخير آبش قابل توجه است . (درياچه اروميه ) و بيشترين ابرها را جلب مي كند قرار دارد . اين ارتفاعات قابل ملاحظه رطوبت هواي مناطق مجاور را به سهولت به طرف خود جلب مي نمايد به نحوي كه تا اوايل تير ماه پوشيده از برف مي باشد و گاهي در جبهه شمالي آن برف از سالي تا سال ديگر باقي مي ماند .
چين خوردگي اساسي كوهستان سهند از گروه آلپي دوران سوم بوده و در دوران چهارم سطح قلل آن به واسطه عوامل خارجي فرسايش يافته است ، رسوبات آبرفتي اين كوهستان و گدازه ها پس از عمليات آتشفشاني تا مسافت دورتري ، مناطق اطراف را پوشانيده است كه به حوضه هاي تبريز – اسكو – مراغه – آذرشهر – عجب شير – بستان آباد – هشترود و سهند آباد معروف هستند .
دهانه قله جام داغي مغرب و شرق بي اندازه پاره شده است و در سمت جنوب سوار بر جلگه مراغه بوده و بعد از قوچ گلي داغ ( 3707 ) از همه بلندتر است .
قله جام داغلي در ميان مردم به بلندترين قله سهند معروف شده است ولي به تحقيق قله قوچ گلي داغ از تمام قلل سهند بلندتر است . در فاصله 5 كيلومتري جام داغي در روي يك خط كوهستاني و در سمت غرب آن قله سهند به نام هرم داغ قرار گرفته كه 3562 متر ارتفاع دارد .
معروفترين قلل مركزي سهند بنام چماقلو داغ ، شكر داغ ، قوچ گلي داغ ، يانخ داغ ، درويشلر داغي مي باشند كه دره هاي با صفاي بايندر و شاه يوردي را به وجود آورده اند . چندين قله مرتفع در اين منطقه قرار دارد كه بلندي 17 قله آن از 3000 متر تجاورز مي نمايد . از شهر تبريز 8 قله سهند كه ارتفاع آنها 3200 متر تجاوز مي كند به وضوح و آشكارا ديده مي شوند . سلطان داغي در غرب ، كريم داغي و ليقوان داغي در شرق و كمال داغي و قوچ گلي در شمال آن قرار گرفته اند .
سفرنامَه مراغه:
ساعت 8 شب ایستگاه راه آهن تهران و این بار مقصد ما مراغه بود. شهری تاریخی که با بردن نام آن قرنها شکوه و عظمت علمیفرهنگی از خلال ذهن آدمیمیگذرد. شاید اولین تصاویر ذهنی از این نام چهره خیالی خواجه نصیرالدین طوسی باشد که در میانه شب در رصدخانه مشهور و زیبای خویش به اعماق آسمان فرو رفته و غرق در تفکرات خود کنکاش در هستی بیانتها مینماید . و یا شاید در سیر خیالی خود در کتابخانههای تو در توی کهن و در میان کتابهای پرسخن قدم بزنیم و یا حتی شاید چهره مردمان و پادشاهان سالیان دور را به ذهن آوریم. اما پرنده خیال را اگر از پرواز بازایستانیم، مقصد اصلی ما صعود به قله پرشکوه سهند بود. قله 3700 متری که به عروس کوههای ایران لقب گرفته است. سفر پربار و ماجراجویانه ما راس ساعت 8:10 دقیقه با حرکت قطار از تهران آغاز شد. پس از گفتگوی شبانه و صرف شام در قطار همگی به خواب عمیقی فرو رفتیم تا برای روزهای پیش رو آماده باشیم.
پس از نماز صبح و جمع آوری وسایل خواب فرصت مناسبی پیش آمد تا به نظاره طبیعت زیبای آذربایجان بنشینیم. همچنان که خورشید از پس دشتها و بلندیهای پیش رو طلوع میکرد و بیشههای پست و بلند را با پرتو طلایی صبحگاهی خود زرباران مینمود، قطار ما هوهوکشان از مسیر پیچ در پیچ خود عبور میکرد و مناظر بی بدیلی گاه به گاه برایمان ظاهر میگشت. قطار که چون گهوارهای با صدای آهنگین خود آرام آرام و به دور از عجله مسیر از پیش تعیین شده خود را میپیماید شاید بیشتر از هر وسیلهای یادآور سفر و سفر کردن باشد. از آنجایی که مسیر پیچ در پیچ بود گاه منظره بیشهای سبز و یا مزرعهای گندمگون و گاه صحنهی چرای گوسفندان گلهای در ورایمان ظاهر میگشت. این مناظر زیبا با نسیم خنک صبحگاهی و حرکت آهنگین قطار البته شاید اجازه دل کندن و صرف صبحانه در کوپه را نمیداد اما به هر حال انتهای هر سفری مقصد است و راه محل عبور و گذار.
پس از صرف صبحانه، ساعت 7:30 صبح به مراغه رسیدیم. در ایستگاه بودیم که راهنمای محلیمان، آقای زکی، با استقبالی گرم، به سمت اتومبیل خود هدایتمان کرد. محل اقامت ما در مراغه خانهی معلم مراغه بود که پس از استقرار و استراحت، ساعت 10:25 بازدید خود را از دیدنیهای مراغه آغاز کردیم.
گنبد غفاریه
اولین بنای مورد بازدید گنبد غفاریه بود. این بنا که توسط شمس الدین ابوسعید بهادرخان در قرن . . . ساخته شده در کنار پارکی در حاشیه رودخانهی صوف چای قرار دارد. رودخانه صوفی چای که از سهند جاری میشود و از مرکز شهر مراغه عبور میکند باعث نشاط و سرسبزی این شهر در تمامی فصول سال میباشد.
رودخانه صوفی چای
پس از بازدید از گنبد غفاریه و رودخانه صوفی چای رصدخانه مراغه مقصد بعدی ما بود. این رصدخانه در دامنه کوهی خارج از شهر واقع شده که البته از بنای اولیه آن چیز زیادی باقی نمانده است. ساخت این بنا به سال 657 ه ش برمیگردد که پانزده سال به طول کشیده و به شکل استوانهای بوده است که کتابخانه و استراحتگاهی در کنار آن وجود داشته است. معروف است که این مرکز شبیه به یک مرکز علمیگسترده فعالیت میکرده که مشتمل بر چهارصد هزار جلد کتاب در زمینههای مختلف و همچنین ابزارهای اخترشناسی بوده که کمتر از یک قرن فعال بوده است. همچنین شاخههای علمی فراوانی در آنجا تدریس میشده است.
رصدخانه مراغه
اما آنچه که امروز از آن بنای باشکوه و کانون فرهنگی و علمی باقی مانده تنها قسمت کوچکیست که با حصار فلزی سفیدرنگی پوشیده شده تا همین باقی مانده کوچک از تخریب محفوظ بماند. شاید همین قسمت کوچک بهانهای باشد برای به خیال آوردن آن همه عظمت و تمدن و به یاد آوردن بزرگ مردانی چون خواجه نصیرالدین طوسی. آنان که ستونهای مستحکم تاریخ علم و تمدن این کهن کشور گزند دیده از سیل بدخواهیها و خودخواهیها و شرارتها بودند که همواره با شانههای لرزان خود در زیر این بار سنگین، به تنهایی آن را به دوش کشیدند و شانه خالی نکردند.
کمی پایینتر از بنای رصدخانه فضای غار مانندی بود که در سالهای پیش از اسلام آتشکده بوده اما در زمان خواجه نصیر به عنوان استراحتگاه استفاده میشده است. این فضا دارای دالان تودرتوی تاریکی بود که همچون سایر معابد ساخته دست اجدادمان سرشار از روح بود و بازدید از آن خالی از لطف نبود.
پس از رصدخانه مراغه به شهر مراغه بازگشتیم.
گنبد سرخ
ابتدا از گنبد سرخ بازدید کردیم. بنایی که در محوطهای قرار داشت و همچون سایر بناهای این شهر، به منظور تحقیقات نجومی و ساخت تقویم ساخته شده بود. این بنا به شکل استوانهای همراه با پنجرههایی به شکل خاص برای تنظیم زاویهی نور و سایهی خورشید و بدست آوردن اطلاعات وقت بود.
گنبد کبود و دوار
پس از گنبد سرخ از گنبد کبود و گنبد دوار بازدید کردیم. این دو بنا که در کنارهم واقع شده بودند، همچنان به شکل استوانهای و البته همراه با تزئیناتی خاص که مختص آن دورهی تاریخی یعنی قرن ششم ه . ش و زمان سلطنت سلجوقیان است ، ساخته شده بودند.
معبد مهر
بازدید بعدی تاریخی ما از شهر مراغه، معبد مهر بود که در حاشیهی شهر قرار داشت.شهر مراغه از دو بخش شهری و قسمت باغات تشکیل میشود که این قسمت زیبایی خاصی به شهر میدهد. منطقهی تاریخی معبد مهر کنارهی قسمت باغی شهر مراغه واقع شده است. ساخت این معبد به دورهی اشکانیان باز میگردد و عبادتگاه آیین میترائیسم بوده، اما در دورهی ایلخانان به خانقاه تبدیل شده که البته امروزه به شکل مخروبه در آمده است که تاسف هر بینندهای را بر میانگیزد. معبد از دالانهای پیچ در پیچ و اتاقکهای کوچک تاریک برای عزلت و گوشه نشینی و مکانهایی برای نگهداری و روشن نگه داشتن آتش تشکیل شده و درون زمینی سنگی حفر شده است. پیروان آیین مهر اعتقاد داشتند که مهر درون غار متولد شده است، بنابراین عبادتگاههای خود را درون غارها و یا مکانهای غار مانند ایجاد میکردهاند. گرچه ظاهر معبد به شکل ویرانهای بی استفاده میماند، اما تجسم سکوت و تاریکی و زیبایی که زمانی دارا بوده، شاید کار مشکلی نباشد. با دست کشیدن به دیوارههای سنگی با سکوتی که در تار و پودش رخنه کرده، ذهن به سفر در ورای زمان میپردازد. از میان جنگها و ناآرامیها و خونریزیها میگذرد و خود را به دورهای میرساند که معبد زیبا و دایر بوده، آتشکدهها افروخته، چراغدانها روشن و مردان و زنانی با اندیشهها و آمال و تفکرات، با اخلاص هرچه تمامتر و نوعی تعصب و جزمیت در حال عبادت پروردگار. بی آنکه به آیندهای چنین دور بیندیشند. و زمان باز میایستد و محو میشود. زمان، این مجهول بی سکون.
به هر جهت بازدید از معبد مهر که شاید قدیمیترین بنای تاریخی شهر باشد قسمت فراموش نشدنی از سفر ما را رقم زد.
موزه مراغه
پس از آن از موزهی اوحدی مراغهای بازدیدکردیم تا حسن ختامی باشد بر بازدید از جاذبههای تاریخی شهر مراغه.
ساعت13:45 بود که به رستوران ریحان رسیدیم برای صرف ناهار و اقامهی نماز، فضای باز و دلنشینی داشت.
ناهار را که خوردیم، با مینی بوسی که سرپرست محترم گروه هماهنگ کرده بودند، سفر ماجراجویانه خود را برای طبیعت گردی در مراغه آغاز کردیم.
غار آبی گشایش
مقصد اول یک غار آبی در منطقهی گشایش بود. آب این غار دارای خاصیت درمانیست و دارای چشمههای جوشان فراوانیست که زیبایی ویژهای به آن بخشیدهاند. به گفتهی راهنما، این غار در سراسر سال پر از آب است تنها در فصل تابستان میتوان وارد آن شد.
پس از قرار دادن وسایل و کفشها در جایی مناسب، وارد غار شدیم. غارها شاید از معدود فضاهایی در زندگی امروزی ما باشند که ظلمات و تاریکی مطلق را میتوان در آن تجربه کرد. فرو رفتن در آبی نیمه سرد، در دالانی تنگ و به شدت تاریک و تصور تودهی سنگ و خاکی که در بالای سرمان قرار دارد، خزیدن در تنگ راههای طبیعی و راه یافتن از میان آن و حتی گاه زمین خوردن و زخمی شدن که همهی اعضای گروه را به هیجان و وجد آورده بود. همهی اینها خاطرههایی شدند ثبت شده در دفتر ذهن شلوغ ما.
پس از غار آبی دومین برنامه طبیعت گردی درهای بود که در دستور کار قرار داده شد. این منطقه دارای کوچه باغهای زیبا و رودخانهی پرخروشی بود که در این فصل از سال تنوع و حس تازگی را در وجودمان ایجاد میکرد. باغات سیب و گردو در اطراف رودخانه و مسیر پر پیچ و خمیکه گاه از داخل رودخانه میگذشت بسیار نشاط آور بود. در نقاطی از مسیر سرسرههای طبیعی در داخل رودخانه وجود دارد که شاید تجربه آنها خالی از لطف نباشد.
پس از بازگشت از مسیر پیاده روی دره هندوانهی شیرینی را که یکی از اعضا تهیه کرده بود خوردیم و سوار مینی بوس شدیم. شاید باور آن کمی سخت باشد که این مینی بوس یکی از بخشهای مهیج سفر مارا تشکیل داد چرا که برای گذر از یک مسیر پر فراز و نشیب و رودخانهی کوچکی که در میانهی راه بود تکانهای شدیدی میخورد که هر یک از اعضا به نقطهای در داخل آن پرتاب میشد و برای لحظاتی هیجان و شادی را به ارمغان آورد.
ساعت 8 شب به شهر مراغه بازگشتیم و در اقامتگاه خود یعنی خانه معلم مراغه مستقر شدیم. پس از صرف شامی مختصر ساعت 11 شب خاموشی اعلام شد و همگی به خوابی پرستاره فرو رفتیم تا خود را برای یک روز لذت بخش آماده کنیم.
ساعت 4 صبح تاریخ سیام مرداد ماه بیدار باش اعلام شد پس از جمع آوری وسایل ساعت 5:15 نماز خوانده و بلافاصل حرکت کردیم. ساعت 7:45 صبح بود که پس از عبور از روستای زیبای دره ده به پای کوه رسیدیم. مکانی که به علت وجود چشمهی همیشه جاری آن به عنوان پناهگاه استفاده میشد.
این چشمه زیبا دارای آبی بسیار خنک بود که در فصل تابستان بسیار عجیب و البته فرح بخش است. اگر چه مسافت زیادی را تا پای کوه سهند با مینی بوس آمدیم اما این مسیر 13 کیلومتری در فصول سرد سال پوشیده از برف است و تمرین خوبی برای کوه نوردان حرفهای به شمار میرود.
پس از صرف صبحانهی لذیذ خود در پای کوه ساعت 8:30 صبح صعود خود را به قلهی باشکوه سهند آغاز کردیم. قلهای که شاید برای بسیاری از ما تنها یک نام بود و پیش بینی تلاش کردن در دامنهی آن برای ایستادن بر فراز آن دور از ذهن. قلهای که شهرت آن بیشتر از دشواری و یا ارتفاع، به خاطر زیبایی وصف ناشدنی آن خصوصا در فصل بهار و ماه اردیبهشت است.
ابتدای کوهپیمایی
در پای کوه که بودیم قله را دست یافتنی یافتیم. این قلهی زیبا شاید از لحاظی با دیگر قلل مرتفع ایران زمین متفاوت باشد و آن چیزی جز فروتنی نیست. گویی که نخواسته سینه جلو دهد و تیغههای تیز و تند خود را به رخ بکشد و یا لاف بزند و ادعا کند. قله با شیبی ملایم در برابر دیدگانمان از هر گونه ادعایی بری بود. واقعیت اما جز این بود. این کوه که به زیبایی نام خود میدرخشد علاوه بر اینکه سالیان دراز زندگی را برای مردمان و موجودات بسیاری به ارمغان بخشیده و حیاتی بوده، به لحاظ صعود هم چندان ساده نبود. شیب به اصطلاح خفته و پاکوب نامناسب مسیر را اندکی برای گروه سخت کرده بود. چونان مردمانی که درونی غنی دارند و ظاهری ساده و بی آلایش. به هر جهت با تمام دشواریها مسیر را با استقامت، آهسته و پیوسته پیمودیم و به نزدیکی قله رسیدیم.
از آنجایی که همواره نام سهند بر سر زبانها بوده شاید برادر مرتفع تر او جام عطای شهرت را هم به لقای آن فروخته باشد. این دو قلهی مرتفع که دوش به دوش یکدیگر سالیان درازی را به تماشای گذر زمان نشسته اند و جداییها و وصل و فصلهای بسیار دیده اند اما هرگز جدا نگشتهاند.
به هر جهت گروه صعود جام را که ارتفاع بیشتری داشت برگزید و باقی مانده پرشیب و سنگلاخ مانده تا قله را در کنار یکدیگر پیمودیم.
نکته جالب دیگر زیبایی این سنگها بود که همگی آذرین و آتش فشانی بودند و برخی سوراخ سوراخ که ظاهر آن تصور آنکه روزی از دل زمین پرتاب شده و حبابهای گاز از درون آن بیرون جستهاند را راحت میکرد. سهند این قله آتش فشانی که روزی اینچنین میخروشیده و خشم طبیعت را به تصویر میکشیده امروز اما خاموش است. آرام و ساکت در کنار جام. سالهاست که خاموشی را برگزیده. چه کسی میداند این غیور کوه جاویدان چه سری در سکوت طولانی خود نهفته دارد. پس از صعود جام راس ساعت 11:45 بر فراز آن عکس یادگاری گرفته و ساعت 12:15 مسیر بازگشت را در پیش گرفتیم.
قله
مسیر گاه بی پاکوب و لغزنده میشد و دشواریهایی را برای همنوردان فراهم میکرد. به هر جهت ساعت 15 به پای کوه رسیدیم و از آب خنک و روح بخش چشمه در حالی که بسیار تشنه بودیم نوشیدیم. به دلیل ضیق وقت بلافاصله به سمت ایستگاه راه آهن مراغه حرکت کردیم. در حالی که از سهند دور میشدیم قله از دیدگانمان ناپدید میشد اما تصویر آن و اندیشه آن همچنان در ذهنها باقی ماند. ساعت 18 بود که به ایستگاه راه آهن رسیدیم. و پس از خداحافظی با همنوردان مراغهای و راهنمای خوبمان آقای زکی همسرشون برای اقامه نماز و استراحت مختصر وارد نمازخانه ایستگاه راه آهن شدیم.
ساعت ۱0:۱9 قطار ما به مقصد تهران حرکت کرد و سفر به یاد ماتندنی ما به مراغه، این شهر تاریخی و خوش نام ایران به پایان رسید. سفری که سختیهای آن لذت زیبائیها و همنشینی با همنوردان خوبمان را دوچندان میکرد. سفری که در یادها خواهد ماند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.