دشت پیازچال
به نام آنکه هستی نام ازو یافت / فلک جنبش، زمین آرام ازو یافت
خدایی کافرینش در سجودش / گواهی مطلق آمد بر وجودش
جواهر بخش فکرتهای باریک / به روز آرندۀ شبهای تاریک
غم و شادی نگار و بیم و اُمّید / شب و روز آفرین و ماه و خورشید (نظامی)
نام برنامه: دشت پیازچال
تاريخ اجراي برنامه: 8 دی 1396
نام گروه: گروه به اون معنا نداریم – جمعی از انسان های خودجوشیم که دوستانه و دورهمی و به صورت گروهی برنامه میریم ، به شهیدان ورکش هم علاقه مندیم.
هماهنگ کننده برنامه: سرکار خانم عفتی
اسامي همنوردان: حسن پولادی | محبوبه محسنی | مهدی عسگری | سمیه جعفری | نفیسه خواجه افضلی | نفیسه معصوم | مهران محقق
اسامی مهمانان: احسان مهدوی پور ، امیر کرملو ، سعیده فیروزآبادی ، هانی دورودیان ، ربابه نجف وند ، علی بخشی
نوع و سطح برنامه: کوهپیمایی- متوسط
مبدأ شروع برنامه: نماز خانه پارک جمشیدیه
شرح گزارش:
جان حیاتی داد کوه و دشت را
ای خدایا ای خدایا جان کیست؟
این چه باغست این که جنت مست اوست؟
وین بنفشه و سوسن و ریحان کیست؟
(مولوی – دیوان شمس)
برنامه های کوه پیمایی لذت و جذابیت بی نظیری دارند.
شاید چون صعود و فرود از کوه شبیه سازی فشرده و کوچکی از زندگی هست.
روزهای سخت و طاقت فرسا و در نهایت خستگی و خلوص دلچسب از گذراندن آن ها .
بی شک پس از عبور از هر سختی در زندگی، دیگر آدم سابق نیستیم.
ان شاءالله حداقل یک قدم به کمال، نزدیک تر شده ایم. وقتی کمال را در از دست دادن هر گونه ناخالصی و یکی شدن با محبوبی بدانیم که جانمان از روح لطفیش سرچشمه گرفته است، این قدم ها هر قدر هم سخت باشند و طاقت فرسا، لذت بخش هستند.
« ناتانائیل! من شوق را به تو خواهم آموخت، اعمال ما به ما وابسته است هم چنان که درخشندگی به فسفر، درست است که اعمال ما، ما را می سوزاند ولی تابندگی ما از همین است و اگر روح ما ارزش چیزی را داشته دلیل بر آن است که سخت تر از دیگران سوخته است. » (آندره ژید)
مقرر شده بود که راس ساعت 6:45 از نمازخانه پارک جمشیدیه حرکت کنیم .
حتی هماهنگ کننده مهربان و دوست داشتنی برنامه در گروه تلگرامی ایی که جهت هماهنگی های برنامه ساخته شده بود اعلام بیدار باش هم کردند؛
لیکن برخی دوستان کمی دیرتر رسیدند و در نهایت با امید و توکل بر قادر مطلق در ساعت 6:52 حرکت را آغاز کردیم.
این برنامه برای برخی دوستان از اولین تجربه های کوهنوردی بود و برخی دیگر سابقه کوهنوردی داشتند. البته در این بین گروه سومی هم متشکل از یک و فقط یک نفر وجود داشت که سوء سابقه کوهنوردی داشتند (فاتح کبیر قله های چین کلاغ، ورجین، دارآباد ، یک ربع مانده به قله گاوبینی)
توقف های چند دقیقه ایی و کوتاه در ایستگاه یک، ایستگاه دو و ایستگاه سه ، به ترتیب در ساعات
7:28 ، 7:46 ، 8:18 داشتیم و در ساعت 9:00 به تپه نورالشهدا رسیدیم.
طبق برنامه مشغول صرف صبحانه شدیم. توقف پربرکتی بود، چرا که جدا از شهدای گمنام، به زیارت دوستان خوبم سرکار خانم یوزباشی و جناب آقای بشیری هم نائل آمدم.
ساعت 9:45 پس از صرف صبحانه و سپردن سرپرستی بزرگوارانی که تصمیم به بازگشت داشتند به جناب آقای امیر شکاری، به سمت دشت پیازچال حرکت کردیم.
در حین پیمایش، جانشین محترم برنامه جناب آقای ورکش، با صبر و دقت همیشگی پاسخگوی سوالات دوستان در خصوص نکات کوهنوردی بودند.
در میانه پیمایش هم به صورت مداوم سرکار خانم عفتی ِ جان که سرقدم گروه بودند خطاب به بنده حقیر، ابراز دلتنگی می کردند و می خواستند پشت سر ایشان حرکت کنم اما احساس مسئولیت در راستای حمایت از عقب دار (جناب آقای عسگری) و همینطور جناب آقای ورکش که چندی است بصورت مشروط فامیل شده ایم اجازه نمی داد دعوت ایشان را لبیک گویم.
زبان حال سرکار خانم عفتی :
این همه لطف و سرکشی، قسمت خلق چون شود؟
این همه حسن و دلبری بر بت ما چرا بود؟
درد فراق من کشم ناله به نای چون رسد
آتش عشق من برم چنگ دوتا چرا بود ؟
(مولوی – دیوان شمس)
پیمایش از تپه نورالشهدا تا گردنه زین اسبی یک ساعت و 35 دقیقه طول کشید و ساعت 11:25 به گردنه رسیدیم .
سبحان الله والحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر به این همه زیبایی .
اما مع الاسف،این پیمایش ، بخش لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین هم داشت ، چرا که با چشم خویشتن دیدم که میزان بارش برف در این ارتفاع کاملا ناچیز بوده و چنانچه اله الغیّاث به سنت انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم، عمل فرمایند تابستان بسیار سختی از جهت کم آبی در پیش خواهیم داشت.
پس از استراحت و عکاسی، مجددا در ساعت 11:40 به سمت دشت پیازچال حرکت کردیم. در گردنه زین اسبی مسیر قله محترم کلکچال و دشت پیازچال از هم جدا شده و می بایست به مدت یک ساعت تراورس انجام داده و در نهایت به صورت کلی پس از 75 دقیقه به دشت پیازچال میرسیم.
در این بخش از پیمایش، که از تابش نور آفتاب دور مانده بود، مسیر برفی (با ارتفاع بسیار کم ) و در برخی نقاط یخی بود.
ساعت 13:00 به دشت پیازچال رسیده و سفره های نهار و سجاده های نماز برپا شد. باد سردی می وزید که البته شدت آن کمتر از پیش بینی های هواشناسی مبنی بر وزش باد با سرعت 6-7 کیلومتر بر ساعت بود.
در ساعت 14:00 بانگ رحیل زده شد و در مسیر بازگشت که همان مسیر رفت بود قرار گرفتیم.
58 دقیقه طول کشید تا به گردنه زین اسبی برسیم که در بازگشت، زیبایی اش را به دلیل افزایش آلودگی هوا از دست داده بود.
در حین بازگشت موضوع معاد و انسان پس از مرگ، علی الخصوص انسان در بهشت مورد بحث قرار گرفت که یحتمل چنانچه حضرت علامه طباطبایی (قدس الله نفسه الزکیه ) حضور داشتند مطالب ارزنده ایی فرا گرفته و رساله انسان (بخش انسان بعد از مرگ ) را مجددا از نو می نگاشتند.
ساعت 16:16 به تپه نورالشهدا رسیده و پس از کمی استراحت در ساعت 16:38 به ادامه فرود پرداختیم. ساعت 18:38 به درب پارک جمشیدیه رسیده و پایان برنامه اعلام شد.
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف / ای خضر پی خجسته! مدد کن به همتم
دورم به صورت از در دولتسرای تو / لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان / در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم
(جناب حافظ )
– خداوند رزاق را سپاس که این برنامه را رزق این بنده حقیر قرار داد.
– خداوند مقتدر را سپاس که همراهی با دوستانی بی ریا و پر مهر را در تقدیرم قرار داد.
– سپاس فراوان از سرکار خانم عفتی که زحمت هماهنگی های برنامه را کشیدند.
– قدردان تلاش ها و زحمات جناب آقای ورکش و همسر بزرگوارشان در حفظ گروه محترم ورکش هستم.
– از تمامی همنوردان عزیز که با انرژی و همینطور افکار مثبت و در نتیجه فارغ از قضاوت گری در برنامه حضور یافتند سپاسگزارم.
– از جناب آقای بخشی بزرگوار و عزیز به یمن حضور پر برکتشان در برنامه بی نهایت سپاسگزارم؛ ان شاءالله که خداوند متعال مائده بهشتی اعم از قیسی ، آلو و انواع و اقسام خوراکی های خوشمزه بهشتی نصیب ایشان فرماید. باشد که سایر آقایان محترم گروه ورکش ایشان را در مقوله ی حضور پر برکت در برنامه ها ، الگوی خویش قرار دهند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.