کویر شهداد و دیدنی های کرمان
بازدید از باغ شازده ماهان و گنبد جبلیه
استفاده از آبگرم
مشروح گزارش :
سفرنامه* کویر و کلوتهای شهداد، ماهان و کرمان
*گفتم سفرنامه آخه گزارش نباید طولانی باشه (شرحی از آنچه دیدیم، شنیدیم، گفتیم، بوییدیم، چشیدیم و لمس کردیم.)
برنامه ای از نوع طبیعت گردی متوسط
ظهر سه شنبه 21 بهمن 93 ترمینال جنوب برنامه شروع شد و درصبح شنبه 25 بهمن 93 ترمینال جنوب برنامه پایان یافت.
چی باید همراهمون باشه: کفش و پوشاک مناسب، چادر با هماهنگی، کیسه خواب، کیت بقاء، زیرانداز، چراغ پیشانی، وسایل پخت و پز، خوردنی و آشامیدنی به دلخواه.
هوا خوب بود. تهران بارونی. کویر خشک. شب سرد. ظهر کرمان (اواخر) بهار.
200 هزار تومان هزینه سفر.
جاهایی که رفتیم:
کاروانسرای شفیع آباد
واقع در بخش تکاب شهداد کرمان، قدمت این کاروانسرا به دوره قاجار می رسد. بنا عبارت است از یک دروازه ورودی با دو برج در کناره های آن، چهار برج در چهار گوشه کاروانسرا، یک فضای چند اتاقه در بالای دروازه، عمارتی ستون دار یک طبقه در ضلع جنوبی کاروانسرا و اتاق هایی که دور تا دور کاروانسرا وجود داشته اند. این اتاق ها در برخی قسمتها وجود ندارند که ظاهرا تخریب شده اند، کاروانسرا در حال بازسازی است [1] و در آینده به عنوان اکو موزه مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.[2]
روستاى سيرچ
سيرچ يکى از چهار آبادى بزرگ بخش شهداد است که در ناحيهٔ خوش آب و هواى کوهستانى بر سر راه شهداد – کرمان قرار گرفته است. فاصلهٔ آن تا شهر کرمان ۸۰ کيلومتر و تا مرکز بخش شهداد ۲۵ کيلومتر است. سيرچ از قديم محل ييلاق بخش گرمسيرى و کويرى شهداد و آبادىهاى تابعهٔ آن بوده و بهارستان نام داشت. ييلاق مذکور در ارتفاع ۱۵۵۰ مترى در درهٔ رودى به همين نام قرار دارد و جمعيت آن در تابستان به علت موقعيت تفرجگاهى به بيش از ده هزار نفر مىرسد. سيرچ چشماندازى زيبا، پوشيده از تودههاى انبوه درختان دارد. در مرکز سيرچ چندين درخت کهنسال سرو و چنار نيز وجود دارد[3]. (ص61 )
باغ شاهزاده ماهان
این باغ که در 6 کیلومتری ماهان قرار دارد، به دستور عبدالحمید میرزا فرمانفرما حاکم کرمان در اواخر دوره قاجاریه احداث شد. عمارت زیبای این باغ دارای قسمت های مختلف از جمله سردر، عمارت شاه نشین و حمام است. از قسمت های ارزشمند این باغ نحوه آبرسانی و حوض های آب آن است که به صورت پلکانی است.[4](ص89)
شاه نعمت الله ولی
ساخت آستانه شاه نعمت الله ولی در نيمه اول قرن نهم يعني سال 840 هجري قمري آغاز و طي 6 قرن تا اواخر قرن چهاردهم ادامه يافته است.
اين ساختمان که نشانه اي از فرهنگ پربار معماري ايران است، در ابتدا به صورت يک تک بنا با گنبدي رفيع بر فراز فضائي چهار گوش درون باغ بزرگي بوده که بعدها بناهاي ديگري به آن افزوده شده است. عمارت تاريخي مرقد شاه نعمت الله ولي، صحن ها و رواقهاي اطراف آن حدود 6 هزار متر مربع وسعت دارد. اين عمارت شاهکاري از هنر معماري شش قرن اخير با تلفيقي از فضاي معماري مقبول و باغ سازي بسيار فرح انگيز و صفائي عارفانه است.
مرحوم دکتر حميد فرزام در کتاب ‘ تحقيق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت الله ولي’ نوشته: نخستين کسي که فرمان داد گنبد و بارگاهي رفيع و مجلل بر مرقد شاه ولي بنا کنند، سلطان احمد شاه بهمني پادشاه دکن هندوستان بود که از مريدان و هواخواهان خاص او بشمار مي رفت’.
وي افزوده: کتيبه کهن و تاريخي بسيار گرانبهاي سر در مزار شاه ولي که يادگار اخلاص و ارادت بي شائبه سلطان احمد شاه و فرزند او به آن عارف بزرگ نامي است، هنوز هم پس از 5/5 قرن زينت بخش آستان شاه ولي است’.
درهاي ورودي آستانه که پنج جفت مي باشند احتمالا در هندوستان ساخته شده و به ماهان آورده شده اند. در ساخت اين درها با نقوش هندسي خاتم کاري شده، قطعاتي از عاج فيل به کار رفته است.
در کتيبه ورودي بقعه که داراي ارزشهاي هنري فراواني است ضمن اشاره به پي ريزي بناي اصلي آستانه توسط پادشاه دکن هندوستان سال احداث بنا 840 هجري قمري ذکر شده است.
مقبره که در ابتدا بصورت يک تک بنا در ميان باغي وسيع قرار داشته داراي تزئينات نماسازي و کاشيکاري در نماي خارجي بوده است. هم اکنون نيز قسمتي از اين نماسازي با کاشيکاري معرق و زيبا با نقش اسليمي و رنگهاي لاجورد، فيروزه اي، سفيد و طلايي در سر در غربي مقبره مشهود است.
دو مناره بلند، رواق شاه عباسي و دارالحفاظ، سردر محمد شاهي، صحن وکيلي، صحن اتابکي و صحن ميرداماد از جمله قسمتهاي مختلف آستانه شاه نعمت الله ولي مي باشند.
صحن وکيل الملکي از يادگارهاي محمد اسماعيل خان نوري وکيل الملک است که از صفا و معنويت خاصي برخوردار مي باشد.
در قسمت فوقاني دهليز ورودي موزه شاه نعمت الله ، در سمت شمال آن کتابفروشي و در ضلع جنوب غربي مقبره امير نظام گروسي سياستمدار ، اديب و چهره نامدار عصر قاجار قرار دارد.
حوض چند ضلعي وسط اين صحن که معمولا با گلدانهاي شمعداني زينت يافته از صفاي خاصي بهره مي برد. بقعه شاه نعمت الله نيز داراي طاق گنبدي و مزين به نقاشي هاي روي گچ مي باشد .
در اين محل قبر مرتفعي به طول سه متر و چهل سانتيمتر و عرض دو متر قرار دارد.
روي سنگ مرمري که آخرين پوشش قبر است آيه تطهير و اطراف آن نام 12 امام نوشته شده است.
چله خانه: در ضلع جنوب غربي رواق پشت حرم فضاي کوچک و محقري است که شاه ولي حداقل يک چله ( چهل شبانه روز) را در آن سپري کرده و در اين مدت به عبادت و عبوديت مشغول بوده است و احتمالا قبل از عصر صفویه ساخته شده که در زمان احداث رواق آن را حفظ نموده اند. تزئینات داخل آن بنا به تنوع رنگها مربوط به دوران بعد از تیموریان است.
رواق شاه عباسي نيز در سال 998 هجري قمري در عهد شاه عباس ساخته شده و بر سر در اين رواق نام مقدس 12 امام روي فولاد و بصورت برجسته حکاکي شده است.
صحن ميرداماد که به صحن شاه عباسي نيز معروف است در زمان سلطنت ناصرالدين شاه تعمير و بازسازي شد.
صحن حسينيه يکي ديگر از صحن هاي آستانه شاه نعمت الله ولي است که با مناره هايي هر يک به طول 42 متر در ضلع غربي آن در زمان محمد شاه قاجار بنا شده است.
صحن اتابکي آخرين صحني است که احداث شده و حوض بزرگ مستطيل شکلي با چهار باغچه در اطراف، در وسط آن قرار دارد.
اين صحن در زمان ‘علي اصغر خان اتابک’ صدراعظم ناصرالدين شاه و با وجوه اهدايي او ساخته شد و داراي رواقهايي در اطراف است.
در اثر زلزله سال 1360 بخشي از قسمت فوقاني گنبد آستانه فرو ريخت و شکافهايي در آن ايجاد شد که با اصول فني توسط سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان کرمان بازسازي شد.
يکي از اشياي با ارزش آستانه پته اي (شال سوزن دوزي شده) است که توسط دهها زن در مدت سه سال براي روانداز مقبره شاه ولي دوخته شده است. طول اين روانداز پته 405 و عرض آن 265 سانتيمتر است.
تعدادي کشکول مزين به خط و نقش، تعدادي تبرزين حکاکي شده به همراه شمشير مرصع با جلد چرمي، سپرهاي متعدد از پوست کرگدن و فولاد، کتابهاي خطي و چاپ سنگي و چاپي کم نظير، تعدادي پته، ترمه و شال، ظروف چيني و بلور از جمله اشياي ارزشمندي هستند که در موزه آستانه شاه نعمت الله ولي نگهداري مي شوند. [5]
کرمان
موقعیت جغرافیایی:
بنا به مندرجات اکثر کتب تاریخی، بنای اولیه شهر کرمان در دامنه کوههای “مسجد صاحب الزمان” حدود قلعه دختر و قلعه اردشیر ( واقع در شرق شهر فعلی کرمان) بوده و پایه آن در دوره پادشاهی اردشیر بابکان گذارده شده است… بقایای بناهای موجود گواه بر این است که لااقل در زمان اردشیر بابکان در همین محل شهری آباد با قلعه هایی مهم وجود داشته است که در آن زمان نامش “گواشیر” بوده است. برخی گویند: گواشیر مخفف “کوره اردشیر” می باشد چه، “کوره” بمعنی “شهر” است[6]. (ص18)
وجه تسمیه
نام کرمان را در کتیبههای داریوش میتوان دید. در آنجا کرمان نام ناحیهای است که از آن چوب یاک برای کاخهای هخامنشی حمل میشود. نوشتههای یونانی هم آن را کرمان خوانده و مردم کرمان را تیرهای از پارسیان گفتهاند. از ریشه کر (کر به اوستا و کری به سانسکریت) چندین واژه سانسکریت در دست است. کرمن به معنی کار و کوشش و وظیفه و نیز کارکن و کوشا، کرمینه به معنی ماهر و استاد، کرمان بندا به معنی کاربنده یا وظیفهشناس و واژههای دیگر که از کرمان ساخته شدهاند. همه معنی کار و کوشش را می رسانند. ریشه دیگر کر که به اوستایی “کر” به سانسکریت “کری” تلفظ میشود و به معنی بریدن و کشتن و جنگیدن است و واژههای کارد، پیکار و کارزار نیز از آن است. اگر چه کرمان در گذشته نامهای دیگری چون بوتیا، کرمانیا، گواشیر و… داشته، اما در مجموع این نظر که نام کارمان (کار به معنی تلاش و سازندگی، و مان بمعنی محل و مکان) در طول زمان به کرمان تبدیل شده بیشتر مأنوس و منطقی است، چرا که اصولاً زندگی سخت و دشوار در کویر، همتی بزرگ و والا و تلاشی افزون را میطلبیده. بالا آوردن آب از چند ده متری عمق زمین، کشت و زرع در زمینهایی که هر از چندگاه یک بار زیر توفان شن مدفون میشدهاند و… ادامه حیات با چنین وضعیتی کار آسانی نبوده و نیست. در فرهنگ آنندراج میخوانیم: کریمان پدر نریمان آن شهر را به نام خود بنا نهاده. در اوستا و سانسکریت، کرمان یعنی کوشا و نریمان، یعنی مردانه[7].
گنبد جبلیه
در شرق کرمان در امتداد خیابان زریسف، به طرف مسجد صاحب الزمان، گنبد سنگی بزرگی برپاست که به “گنبد گبری” نیز شهرت دارد. پلان گنبد هشت ضلعی است و طاقنماهای متعددی دارد. مصالح آن سنگ و گچ است و گنبد آن که الحاقی به نظر می رسد از آجر ساخته شده است. تاریخ دقیق و نحوه کاربرد بنا روشن نیست. شیوه سبک معماری آن گویای تعلق آن به اواخر عصر ساسانی است که یا احتمالا اوایل اسلام تعمیر و مرمت شده و یا با الهام از معماری ساسانی بنا گردیده است[8].(ص87)
گنبد مشتاقیه (سه گنبد)
گنبد مشتاقیه که به سه گنبد نیز شهرت دارد، در فلکه مشتاقیه کرمان قرار دارد و در دوره قاجاریه احداث شده است. سه گنبد بر روی سه مقبره به نام مشتاق علیشاه، شیخ اسماعیل و کوثر علیشاه بنا گردیده است. مشتاق علیشاه از متصوفه قرن سیزدهم هجری است که در اواخر زمستان 1206 هجری قمری سنگسار شده است. گفته می شود که جرم مشتاق این بود که قرآن را با نوای سه تار می خوانده است. گنبدی که بر روی مزار مشتاق قرار دارد، در 1260 هجری قمری بنا گردیده است. ازجمله آثار هنری مقبره فوق کاشی کاری و تزئینات داخلی آن است[9].(ص88)
حمام گنجعلی خان و موزه مردم شناسی
حمام گنجعلیخان برای تمامی جهانگردان و افرادی كه از كرمان بازدید میكنند به یادماندنی است. این حمام مجموعهای از تلفیق هنر معماری و كاربرد مصالح گوناگون با فضایی متناسب است. بنای حمام با كاشیكاری، نقاشی گچبری، مقرنسكاری و كاربندیهای زیبا، بسیار ظریف است. سردر ورودی این حمام نیز با نقاشیهای زیبای عصر صفوی تزئین شده است. معمار این مجموعه و حمام استاد محمد سلطانی یزدی بوده است.
حمام گنجعلیخان 16 متر طول و 30 متر عرض دارد. مساحت آن با متعلقات 1380 متر است. طول صحن گرمخانه 6/25 متر، عرض آن 7/5 متر و وسعت آن 44/8 مترمربع است.
این حمام دارای دو بخش رختكن و گرمخانه است. در غرفههای رختكن با ایجاد قرینهسازی در ایوانها، ایوانچهها و ستونهای سنگی، فضای مناسب و زیبایی را به وجود آوردهاند. دقیقترین موضوع قابل توجه در معماری گرمخانه پیروی و همشكلی سنگهای كف گرمخانه با ساختمان سقف است. اگر سقف به شكل لوزی است، سنگ مقابل كف آن نیز لوزی است.
رختكن حمام به 6 غرفه تقسیم میشود كه هر غرفه آن مخصوص یك صنف جامعه، یعنی سادات، روحانیون، خوانین، رعایا، اعیان و بازاریها بوده است و در حال حاضر در هر غرفه یك یا دو مجسمه از شمایل هر یك از طبقات یاد شده به نمایش گذاشته شده است.
بخش گرمخانه شامل یك حوض آب سرد است با طاقی شبیه خیمه كه هشت ستون حمام بر زیبایی آن میافزاید. سیستم كانالكشی آب و فوارهها چنان دقیق طراحی و اجرا شده است كه از عجایب معماری حمام محسوب میشود. یكی دیگر از عجایب حمام «سنگ ساعت زمان» آن است.
این حمام تا 60 سال پیش دایر بود و در حال حاضر كاركرد توریستی دارد و همه روزه به خصوص در ایام تعطیل، تعداد زیادی از بازدیدكنندگان را به سوی خود جلب میكند.(ص4-73)
این حمام در سال 1350پس از تعمیرات لازم و تهیه مجموعه هایی از وسایل سنتی حمام، همراه با صحنه ها و پیکرهایی از شیوه و نحوه حجامت، سرتراشی و چگونگی آداب و تشریفات استحمام برای نخستین بار به موزه مردم شناسی تبدیل شد.[10]
زمان بندی |
|
سه شنبه 21/11/1393
|
|
تهران. ترمینال جنوب. حرکت |
14:45 |
عوارضی. توقف |
16:45 |
عوارضی اول کاشان |
18:40- 18:10 |
نایین. شام |
21:55- 21:20 |
چهارشنبه 22/11/1393
|
|
کرمان. شروع جستجو برای مسجد |
5 |
نمازخانه مسافربری. نماز |
6:15-5:40 |
بعد از تونل سیرچ. توقف |
9-8:45 |
شهداد |
9:40 |
کویر |
10:45 |
شروع پیمایش |
11:5 |
توقف . نماز |
12:30-12:15 |
استراحت |
14:20- 14 |
استراحت |
15:15-15 |
پایان پیمایش |
15:45 |
حرکت |
16:10 |
رودشور. توقف |
17:20-16:20 |
روستای شفیع آباد |
18 |
کاروانسرای شفیع آباد |
18:30 |
آموزش نجوم |
22 |
پنج شنبه 23/11/1393
|
|
بیدار باش |
5 |
حرکت |
7 |
آبگرم |
10:25-8:30 |
حرکت از آبگرم |
10:45 |
باغ شازده |
15:15- 12:20 |
شاه نعمت الله ولی |
15:30 |
جمعه 24/11/1393
|
|
حرکت از ماهان |
7:45 |
کرمان. تخت درگاه قلی بیگ |
8:15 |
عمارت مشتاق (سه گنبد) |
9:30- 9:15 |
مجموعه گنجعلی خان(حمام) |
9:40 |
گنبد مشتاقیه. نماز ظهر |
11:50 |
حرکت از رستوران |
12:50 |
توقف. نماز و شام |
19:30-18:45 |
شنبه 25/11/1393
|
|
تهران. ترمینال جنوب |
5:30 |
زندگی در دنیا، توقفی کوتاه در سفر ابدی ماست.
سه شنبه 21 بهمن
زمان حرکت در کمال ناباوری ساعت 14:15 ترمینال جنوب اعلام میشه، تا فردا صبح برنامه پیمایش انجام بشه و از برنامه عقب نمونیم. تمام دوستان تلاششون رو می کنن تا به موقع برسن، علی رغم این تلاشها در یه روز بارونی دیر رسیدن دور از انتظار نیست، همه اینها رو گفتم که بدونین با نیم ساعتی تاخیر حرکت می کنیم( و این تاخیر به جریمش می ارزه شایدم باید بگم جریمش به تاخیرش). همه شاد و خرم از بارش بارون و شروع سفر سوار بر میدل باس. قدممون خوب بود!!! ما داریم میریم بارون داره میاد، خدا رو شکر. بارندگی تا قبل از قم ادامه داره و البته گاهی قطرات بارون از سقف می چکن تا بودنشون رو یادآوری کنن، تا کسی نخوابیده بهترین فرصته برای معارفه.
خانم ها: محبوبه اسماعیل پور، فاطمه جاوید(مخابرات)، راضیه خجسته پور، رقیه خجسته پور(عکاس)، حنانه شمالی(عکاس)، الهام عباس زاده (مسئول فرهنگی)، فاطمه عفتی (سرپرست) مهری کبیری طرقی (امداد و نجات)، المیرا کیانپور، شقایق موحدیان، عفت میرزاخانی، اعظم یوزباشی.
آقایان: سید محمد حسین آقایی پور(جانشین)، سید مهدی احمدی، محسن چراغی،علیرضا صالحان(عکاس)، داوود فدایی، حمید فوقانی، حسن علی محمدی، حسین همتایی.
زوج جوان گروه: مرضیه فراهانی فر و مصطفی حسینی مهر.
اولین توقف: 16:45 تا 17
بعد از عوارضی قم توقفی جهت استفاده از سرویس بهداشتی و پر شدن فلاسکهای چای داریم و البته با هماهنگی سرپرست در بیشتر سرویس های بین راهی چند دستگاه وسیله بازی (سرسره، تاب، الاکلنگ) گذاشته بودن تا بچه ها از ماشین پیاده میشن حوصلشون سر نره و از زمانشون نهایت استفاده رو ببرن!!! هوای خنک و فلاسکای پر و لیوان های خالی که به جلو ماشین میرن و به همت دوستان پر بر می گردن☺
تنها کارایی که وقتی تو راهیم انجام میدیم خوردن، خوابیدن، صحبت با دوستان و البته به همت سرپرست و مسئول محترم امداد و نجات برپایی کارگاه آموزشی طب سنتی و البته پاسخ به سوالاتِ، همچنین عباداتی چون فکر، ذکر، مطالعه رو هم میشه به بعضیا نسبت داد و شنیدن هر نوع شنیدنی به تنهایی و محروم کردن دوستان از آن یا محروم کردن دوستان از خود شایدم خود از دوستان ☺ اینو گفتم که بدونین ساعتای طولانی تو راه چطور گذشته.
دومین توقف: 18:10 تا 18:40
عوارضی اول کاشان . اقامه نماز .
سومین توقف: 21:20 تا 21:55
نایین. شام. بیرون یه رستوران زیرانداز نارنجی گروه بانی خیر میشه و همه رو دور هم جمع میکنه ، بعد از شام حرکت می کنیم. به کارهایی که میشه تو راه انجام داد یه سرگرمی دیگه (با توجه به ورودمون به منطقه کویری ایران و شب کویر که معرف حضور هست، با ستاره های فراوون و زیباش و آسمون و زمین پهناورش) اضافه میشه: “نگاه کن” و “دیدیم”.
چهارشنبه 22 بهمن
چهارمین توقف: 5:40 تا 6:15
ساعت تقریبا 5 صبحِ و کم کم همه از خواب بیدار می شیم. میگن شهر کرمانیم و به دنبال مسجد برای اقامه نماز صبح. اما … هر چی می گردیم هیچ مسجدی باز نیست در نتیجه بعد از حدود 40 دقیقه جستجو به نمازخونۀ شرکت مسافربری رضایت داده و نماز صبح رو به جا میاریم. و قبلِ حرکت سرپرست داشتن آب رو یادآوری می کنن و اینکه احتمالا تا فردا آب نداریم. دوباره فلاسک ها پر شدن و همه آماده خوردن صبحونه.
پنجمین توقف: 8:45 تا 9
بعد از تونل سیرچ توقفی برای استفاده از سرویس بهداشتی داریم. تونل سیرچ جاییه که تقریبا مرز بین سردی و گرمی، کوهستان و کویر در استان کرمانِ. بعد از تونل یه سرویس بهداشتی بسیار بزرگ و تمیز هست که، هر مسافری رو غافلگیر می کنه، من جمله ما رو☺ دوستان همه تاکید می کنن که حتما تو گزارش درباره وجود چنین مکانی با ذکر دقیق آدرس یاد کنید.
ششمین توقف: 9:40
به شهر شهداد می رسیم و توقف کوتاهی جهت صرف گازوئیل داریم. 40 کیلومتری شمال شرق این شهر خونه های کلوخی هستند که کسی در اونها زندگی نمی کنه و قراره ما چند ساعتی رو اونجا سپری کنیم. جانشین با وسائل پیشرفته ای که همراه آورده اند گروه را مستفیذ می کنن و چند فیلم مستند درباره کلوت های شهداد، نبکاها (بچه ها گفتن باکلاس تره) یا همان گلدان های کویری پخش می کنن و خودشون هم توضیحاتی میدن.
هفتمین توقف: 10:45 تا 16:10
کلوت. بالاخره می رسیم. بعضی از بچه ها یه کوله سبک بر میدارن و بعضیا هم بی کوله راه میفتن. به دل کویر می زنیم و پیش بینی 5 ساعت پیمایش میشه. در زندگی میدل باسی ما در این چند روز خانم کبیری کلی چیزای جدید به ما یاد دادن در مورد طب سنتی و کلی بیشتر از اون با حوصله جواب سوالا رو دادن و توصیۀ ایشون که فرمودن باید برای دفع سودای بدن با پای کاملا برهنه (بدون کفش و جوراب) راه بریم. الان کسائیکه تصورشون از کویر همون رملا و شنای نرمِ که راه رفتن روشون کلی لذت بخشه، میگن خوب چی بهتر از این!!! اما باید بگم کویر شهداد یه مساحت کوچیکیش رمل و شنای نرم، مساحت زیادی سنگ ریزه و مساحت بیشتری نمکزارای نرم و دوست داشتنی که پا رو روش میذاشتی، انگار رو خار راه می رفتی!!!!! شاعر کرمونی میگه:
قدمها مومی و صحرای تفته خدا می داند و آنکس که رفته
یه ربع طول می کشه تا بچه ها حاضر بشن و راه بیافتیم. همون ابتدای مسیر مراسم 22 بهمن به همت خانم عباس زاده برگزار میشه و البته با همکاری سایر دوستان. ایشون زحمت کشیدن و کلی کاغذ رنگی تهیه کردن و بادکنک به رنگای پرچم ایران. چند تا عکس می گیریم و راه می افتیم.
چون برنامه کاملا تفریحیه اصراری بر داشتن یه صف منظم از طرف سرپرست نیست. آدم یاد صحنه برهوتی برزخ البته تو فیلمای ایرانی می افته!!! یه ربع از ظهر گذشته برای نماز رو به کعبه توقف می کنیم و برهوت دل رو به نسیم یاد خدا آباد می کنیم. مسیر طولانی ماشین سواری شب گذشته و ناهمواری مسیر توقف بعدی رو در ساعت 2 رقم می زنه. حدود 20 دقیقه ای در سایه یکی از کلوتا استراحت می کنیم ( چرت میزنیم). یکی از همراهای ما که از جوونای دیروزه وقتی جوونای امروز خستن و چرت می زنن، بدنشون رو با حرکات کششی گرم یا شاید سرد می کنن☺
راه می افتیم و پا بر دل تفتیده کویر میذاریم. (اینم لمس کردنی های سفر) پیشنهاد رفتن بر بام یکی از کلوتا پذیرفته میشه و همه روی کلوت می ایستیم و دستامون رو به نشانه اتحاد و شاید فتح بام کلوت بالا میاریم و عکاسا این لحظه تاریخی رو در قاب دوربینشون (البته رم دوربینشون!) ثبت می کنن. عکاسا!!!
از دیگر ویژگیای منحصر به فرد این سفر حضور 3 عکاس رسمی و البته دوربینای شخصی بقیه بچه هاس و بعد می فهمیم حتما یه چیزی به دل سرپرست افتاده که برای هر سمت چند نفرو مامور به خدمت کردن!!!
اندکی پیمایش و دوباره سایۀ کلوت… قسمت آخر کلوت پیمایی و کویر گردی واقعا برزخِ. همه در صحنۀ گستردۀ برزخ گونۀ کویر مسیرهای متفاوتی رو به سمت هدف مشترکی پیش می گیرن و پایان بخش بازدید کلوتیمونم، کلوتای تخم مرغیه (∩∩∩)، تخم مرغای خاکی رنگی که در سطح کویر پراکندن. کلوتای قبلی این شکلی بودن (▲▲▲).
شبیه برج هایی که کسی توشون زندگی نمیکنه، میگن اولین بار که یه گرون خارجی پاشون به اینجا رسیده شب بوده و فکر کردن به یه شهر خالی از سکنه وارد شدن صبح که هوا روشن میشه متوجه میشن که این یه پدیده طبیعیه. (اینم یه دیدنی سفر)
هشتمین توقف: 17:20 تا 18:20
رود شور. ساعت 4 و ده دقیقه حرکت می کنیم و دوستان ناهارشون رو شروع می کنن، 10 دقیقه ای از حرکت ماشین میگذره که نوید رسیدن به رودشور داده میشه، از ما انکار و از روسا اصرار!!! پیاده شدن همان و استراحت اجباری همان☺ کنار رودشور میشینیم نه زیاد ولی کمی شبیه کشتی به گل نشسته و ناغافل میدل باس محترم ما رو ترک می کنن. ایشون هم ناهارشون دیر شده میرن و یه ساعت بعد پر گازوئیل تشریف میارن. ازین فرصت یک ساعته برای صحبت درباره دنیای پر مشغله و گل بازی استفاده می کنیم (یه فرصت دیگه که به کودک درون بجز اسباب بازیای کنار سرویس بهداشتی داده میشه☺)
نهمین توقف: 18 تا …. فرداصبح
قبل از شروع بنا بود شب اول رو در کمپ کویری سپری کنیم، اما طی تماس هایی که با سرپرست گرفته می شد اول خبر نبود برق، بعدم آب داده شد و کورسوی امید برای گذروندن شبی درکپر خاموش شد و روستای شفیع آباد توسط بچه های بالا به عنوان اقامتگاه شبانه انتخاب میشه که الحق و الانصاف خیلیم قشنگِ. تجربه خوابیدن در کاروانسرای شفیع آباد که قراره اکو موزه بشه و هنوز در مرحلۀ مرمتِ. از رود شور که حرکت می کنیم 40 دقیقه بعد روستای شفیع آباد تکابیم و نیم ساعتیم تو ماشینیم تا هماهنگیا انجام بشه. ساعت 6 و نیم عصر هوا تاریکه که از ماشین پیاده میشیم و ابهت درِ کاروانسرا رو مشاهده می کنیم و در تاریکی مطلق وارد میشیم.
طبقۀ دوم برای اقامت انتخاب میشه، شاه نشین یا جایگاه رعیت، بهار خواب یا مناسب زمستان هر چی هست اقامت درایوانی بی حفاظ با آسمان بی نهایت پرستاره کویر، هدیۀ خداست به مسافران. متاسفانه کاروانسرا برق نداره که البته به همت چراغ پیشونی دوستان رفت و آمد میسر میشه. از میانۀ حیاط کاروانسرا نهر آبی رد میشه که با بلوکای سیمانی کانال کشی شده و پاهای نه چندان خسته و انشا الله بدون سودای دوستان رو پذیراست. آبی دلچسب برای زدودن خاک از صورت و پاها و جوراب ها. مسجد روستا روبروی کاروانسراست و شارژ روحی و موبایل همنوردان به راحتی تامین میشه. سرویس بهداشتی نیمه ساز مسجد هم هست. چادرها در داخل ساختمان و حیاط طبقه دوم برپا میشن و البته بعضی از دوستان هم ترجیح میدن شب رو زیر سقف آسمون، زیر نور ستاره ها به صبح برسونن. مستقر که میشیم به فکر تهیه و طبخ (شام و ناهار) می افتیم. بعد از تقویت قوا عده ای برای خواب آماده میشن و بعضیا هم به گشت و گذار در کاروانسرا می پردازن. جانشین مراسم رو با چند وسیله آتش بازی بی خطر شروع می کنن و حسن ختام هم آموزش نجوم توسط آقای صالحانِ، همنوردا سر به هوا میشن و دنبال ستاره ها می گردن. (اینم یکی از دیدنیای سفر)
پنج شنبه 23 بهمن
خواب کویری ساعت 5 صبح 5شنبه به پایان می رسه و بعد از جمع آوری چادرها و صبحانه و عکاسی ساعت 7 با کاروانسرای روستای شفیع آباد خداحافظی می کنیم و کاروانسرا رو به سمت آبگرم روستای سیرچ ترک می کنیم. البته حمایت ها و دلسوزی های محیط زیستی خانم جاوید هنگام سوار شدن به ماشین و تذکر در باب حمل زباله ها تا تهران هم از اتفاقات این روزِ.
دهمین توقف: 8:30 تا 10:45
از همون راهی که اومدیم بر می گردیم و به سمت روستای ییلاقی سیرچ میریم. برگ درختا ریخته و زمانی هم برای تماشای سرو کنهسالش نداریم. جاده های پر پیچ و خم و خلوت روستا به سمت آبگرم رو طی میکنیم و به آبگرم مدرن که شکل استخر شده می رسیم. استخر کمی پایین تر ازسطح جاده است و اطرافش به طور پلکانی سکوهایی برای نشستن خانواده ها در نظر گرفته شده. سمت راست هم کپرهایی برای اقامت هست.
سمت چپ چندتایی پله می خوره بالا میره و به امامزاده سلطان حسن شاه و بی بی خاتون میرسه که دوستان بعد از استخر و آب تنی یه زیارتی هم می کنن. ساعت 8 و نیم میرسیم آبگرم و بعد از تهیه بلیط دوستان تنی به آب می زندد و گرد کویر و کلوت از تن به در می کنند. ساعت 10 و نیم رضایت میدن و دل از آب می کنن و خود را برای مهمانی شازده آماده می کنند.
یازدهمین توقف: 12:20 تا 15:15
شاهزاده اینبار کوه نیست، تازه گردنشم کج نیست. شاهزاده ای قجری و یحتمل پر ابهت دستور ساخت بهشتی یا نگینی در دل کویر داده. باغ شازده یکی از زیباترین باغ های ایرانیه با یه معماری شاهکار و پلکانی. فواره های طبقاتی، درختان سر به فلک کشیده که به شکوه باغ افزودن. معماری فراموش شده ایرانی که خونه رو مکانی امن برای اهلش میدونه و عمارت اصلی رو انتهای باغ میسازه. عمارتی سفید که عمر شازده قد نداده توش بمونه!!!! این نکته رو هم اضافه کنم که این جناب شازده فرمانفرما که دستور ساخت باغ رو میدن خودشون ساکن و حاکم جای دیگه ایی بودن و داستانی هست که میگه وقتی ایشون فوت می کنن استاد کاشی کار در حال اتمام بنا و نصب کاشی های سَردَر بوده و فقط 3 تا کاشی مونده بود تا ساخت بنا تموم بشه، اما به محض شنین خبر فوت شازده بنا رو نیمه کاره رها می کنه!!!!!!!!!!!
از اونجایی که شازده عمرش کفاف نداد باغ رو اجاره دادن☺
انتهای باغ رستورانِ، بعد از گشت و گذار در باغ، چون جناب شازده از تک و تا افتادن هر کی غذا میل داره، باید دنگی پول غذاشو حساب می کنه! شازده هم شازده های قدیم ☺
درمورد رستوران هم این نکته قابل ذکره که دو تا سالن با تزیینات سنتی و زیبا در داخل ساختمان و تعدادی تخت در حیاط برای صرف غذا موجود می باشد.
“بُز قُرمه” غذای سنتی کرمانِ که شامل گوشت کوبیده و کشک و گردوِ (اینم یکی ازچشیدنیای سفر)
باغ شازده خلوت نیست چون برا خود کرمانی ها هم محل تفریح و گشت و گذار محسوب میشه ، در هر حال باغ زیباییست و دیدنش خالی از لطف نیست از باغ که بیرون اومدیم بساط دست فروش ها چیزایی داشت که همه دیده بویم از انجیر، گردو، توت خشک، آلو و ترشی جات اما چیزی بود که ما ندیده بودیم! “بیدمشک” تازه که البته برای ما تازگیم داشت، ظاهرا کرمانی ها بیدشک تازه رو توی چای استفاده می کنن که بعدا می چشیم☺(بیدمشک باید تو یخچال نگهداری بشه، درنتیجه نشد بخریم)
دوازدهمین توقف: 15:30تا…. فردا صبح
باغ شازده تقریبا 6 کیلومتری ماهانِ. میدل باس محترم به سمت ماهان حرکت می کنه و یه ربع بعد …
بر مرقد شاه نعمت الله ولی |
دیدم که نوشته اند با خط جلی |
کاین پیکر خفته اندرین خاک عزیز |
شاهی است ولی گدای درگاه علی |
از ماشین پیاده میشیم و لیدر محلی هم به گروه اضافه میشه (دختر عموی خانم اسماعیل پور).
جناب شاه نعمت الله ولی که اتفاقا خیلیم اهل سفر بودن از عرفای قرن نهمن و سلسله نعمت اللهی توسط ایشون ایجاد شده، هم دوره حافظ بودن و اتفاقا بده بستانی هم با ایشان داشتن چنانکه میگن، وقتی ایشون این شعر رو سرودن:
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم |
صد درد را به گوشهٔ چشمی دوا کنیم |
حافظ می گه:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند |
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟ |
و همچنین مشهوره که آرزوی آرزومندان برآورده میشه در زیارت ایشون. چنانکه در کتیبه ای که در قسمت پائین سردر و بالای در ورودی با کاشی معرق شعری به خط ثلث نوشته شده که بیت اولش گواه این مسئله است.
هر که بر این در نهد سر از ره صدق و نیاز |
حاجت او را برآرد پادشاه کارساز |
مقبره شاه نعمت الله شامل چندین صحن و رواقِ و چهار در از چهار رواق به حرم باز میشن که همه درهای منبت کاری و خاتم کاری شده هستن و هدیه پادشاه هند که از ارادتمندان ایشون بودن. نکته جالب اینه که در شمالی که به رواق شمالی باز میشده به وسیلۀ پنجره فولادی مسدود شده تا به احترام حضرت شاه ولی از بالای سر ایشون کسی وارد حرم نشه. اشعار و آیات فراوانی که دور تا دور صحن ها و رواق ها نوشته شده هر کدوم حکمت و داستانی داره. در صحن ها هم حوض های زیبا و درختان تنومند جلوه گری می کنن.
زیارتی می کنیم و بیرون میایم و جایی توجهمان رو جلب می کنه، در جنوب ایوان وکیل الملکی فضایی با نرده های چوبی وجود داره که چند پله از سطح بالاترِ و چند نفری نشستن و چای می نوشن. دوستان ما هم وارد میشن و کم کم همه گروه دور تا دور میشینن و پیرمردی که خادم این قسمته ازمون با چای و سپس کلمپه پذیرایی می کنه. دیوارها آجرین و قاب عکس صاحب قبر به دیوار آویزون شده، “امیر نظام گروسی”. حاکم کرمان در دوره قاجار که در سال 1317 فوت می کنن و وصیت کرده بودن که اینجا دفن بشن. پیرمرد خادم پس از پذیرایی با لهجه شیرین کرمانی درباره ایشان توضیحات مختصری میدن و اینکه یه جورایی به کرمان تبعید شدن و اتفاقا مردم کرمانم خیلی از کارای ایشون راضی بودن (یکی از شنیدنی های سفر). چند دقیقه ای همه دور هم و دور امیر نظام جمع و دوباره متفرق میشیم. گشتی در یه حیاط دیگه می زنیم و کتابفروشی و فروشگاه صنایع دستی جاهایی هستن که یه نگاهی میندازیم. میریم بیرون و گشت کوتاهی اطراف مزار در شهر ماهان می زنیم و به اصرار همراه محترم برمی گردیم تا دنبالمون نگردن. به محض ورود با زوج گروه مواجه میشیم که به اصرار خودشون می خواستن شیرینی ازدواج بدن!!!! بستنی رو برمیداریم و تشکر می کنیم و اینگونه میشه که اولین شیرینی برنامه به طور کاملا داوطلبانه گرفته میشه ☺
سوار میدل باس میشیم و میریم تا ایشون گازوئیل میل کنن. از گشت گازوئیلی که بر می گردیم، موقع نمازِ. همنوردا به 2 گروه تقسیم میشن یه گروه برای نماز میرن حرم و گروهی از کوله ها و وسائل که به کنار دیوار ضلع دیگر مقبره تکیه داده شدن محافظت می کنن. چند چادری هم برپا میشه کنار دیوار!!! در این بین یه گروه دیگه یعنی خانم کبیری و آقایان احمدی و چراغی به دنبال تامین جریمشون هستن و به طور کاملا کاملا تاکید می کنم کاملا داوطلبانه تصمیم میگرن شام رو به عنوان جریمه تاخیر 3 نفرشون تقبل کنن.
شام چی داریم؟؟؟؟ کشک بادمجان با نون ماهانی تازه (یکی دیگه از چشیدنی های سفر). شام دلچسبی در کنار همنوردان و در این میان یکی از عکاسان مرتب از مسئول محترم امداد و نجات تقاضای چای ترش می کنن، که البته این درخواستا تا پایان سفر ادامه داشت ولی ایشون روی ترش چای ترش رو زیارت نکرد که نکرد! بعد از شام اکثر مغازه های ماهان تعطیل شده بود و چون بخش مهمی از شهر گردی دیدار از بازارهای شهرِ، تنها عطاری که باز بود رو بچه های گروه مورد حمله قرار دادن و انواع شناخته شده و ناشناخته گیاهان داروئی رو خریدن (اینم یکی از بوئیدنی های سفر) بعد از خرید خانم جاوید و بعضی از بچه ها تصمیم میگرن جلسه کوتاهی در مقبره شاه نعمت الله ولی داشته باشن که ما هم همراه میشیم.
در این زیارت شبانه در حالیکه افراد حاضر کمتر از عدد انگشتان دستن، خادم مهربون مقبره شروع می کنن به لهجه شیرین کرمانی برامون توضیحاتی درمورد بنا و شخص شاه نعمت الله میدن و درهایی رو به رومون باز می کنن که خیلی فلسفه جالبی دارن، مثلا دری که زنجیری به بالای اون آویزونه و ایشون می گن که این زنجیر شبیه کلمه “الله” است و در قدیم کسائیکه وارد می شدن دو طرف زنجیر رو می گرفتن و تعظیم کنان وارد میشدن. درهای زیبا و کوبه های زیباتر از چیزهاییه که واقعا جلب توجه می کنن و سقف که تو معماری اسلامی نماد آسمونه به گمانم و بسیار زیبا مُذَهَب شدن به نقش های بهشتی.
یکی از کشفیات شبانۀ ما اتاق 2در 3 ایست که خادم نشونمون میده و یه قبر مرمری وسط اتاقِ که متعلق به یکی از مریدان جناب شاه و مشایخ سلسله نعمت اللهی بوده به نام “سلطان ابو الوفا”. این اتاق در ضلع جنوبی رواق عباسیِ. سقف اتاق بسیار زیباست و شبیه کلاه صوفیان رنگ آمیزی شده و سمبل تاج 12 ترک سید است. دیواره ها هم تماما با رنگهای گیاهی نقاشی شدن که البته خادم توضیح میدن بخاطر سیل سال 1311 شمسی نقاشیهای پایین دیوار پاک شدن. این اتاق به “چلّه خانه” هم معروفه (گویا با چهل مغز بادام چهل شبانه روز را سپری نموده و یک نوبت با یک وضوچهل شبانه روز به ریاضت و عبادت مشغول بوده اند[11](ص198).)
گشت و زیارت شبانه تموم میشه و خادم میخوان در مقبره رو ببندن که بیرون میایم. همنوردا آخرین چای شبونه رو هم دم می کنن. به چادر های رنگارنگمون در پناه دیوار، پناه میبریم، برای خوابی آسوده. البته اگه از سرما یخ نکنی که …. و فردا صبح نشنوی که زیر پات زمین هم سردش شده و لزریده اونم نه کمی بلکه چیزی حدود 4 ریشتر ناقابل.
جمعه 24 بهمن
صبح بیدار میشیم و خدا رو شکر زنده ایم☺همنورد محترم کرمانیمون به همراه راهنمای محلی شب رو در منزل یکی از بستگانشون سپری می کنن و به جبران ترک گروه این بار دیگه واقعا داوطلبانه ما رو به صبحانۀ کرمانی دعوت می کنن (چشیدنی دیگۀ سفر) مربای به ارگانیک☺ (بِه مال حیاط خونشون بود) در کاسۀ چینی، چندین قالب کره، یه قابلمه املت کرمانی (وجود سیر نشان از تفاوت فرهنگی املتا داشت) و چای بیدشک (که قبلا ذکر خیرش بود). نون تازه رو هم به نون های ماهانی اضافه می کنیم که نمیدونیم عکاس داوطلبانه گرفته بودن یا واقعا داوطلبانه!!!
یه ربع به 8 از میزبان بابت صبحانۀ تمام و کمالشون تشکر می کنیم و همراه با میزبان به سمت کرمان حرکت می کنیم.
سیزدهمین توقف: 8:15
خوشا باد عنبر نسیم سحر |
که بر خاک کرمانش باشد گذر |
خوشا وقت آن مرغ دستانسرای |
که دارد در آن بوم ماوا و جای |
همونطور که از شعر خواجوی کرمانی برمیاد، نیم ساعت طول میکشه تا از ماهان به کرمان برسیم. از شرق کرمون وارد میشیم و تخت درگاه قلی بیگ اولین مکان تاریخیه که به دیدارش میریم.
عمارتی زیبا که متعلق به درگاه قلی بیگ از امرای اواخر دوره صفویه است (ص35)[12]. رئیس ایل افشار کرمان بودن و مقبرشون روبروی قلعه دخترِ. کوهنوردی!!! مختصری می کنیم حدود 100 متر شاید کمتر شایدم بیشتر و به قله میرسیم. به طور اتفاقی 2 دبیر بازنشسته که احتمالا برای پیاده روی صبح جمعه اینجا رو انتخاب کردن راهنمای ما میشن و توضیحاتی درباره وجه تسمیه کرمان و درگاه قلی بیگ میدن. اینکه در قدیم “کارمانیا” به معنی محل کارزار بوده کرمان. توضیحاتی درباره نحوه مرگ درگاه قلی بیگ هم دادن که طبق تحقیقات آنچه ایشون گفتن، نحوه قتل اجدادشون بوده. این بخش به نقل از کتاب تاریخ کرمان:
“در اواخر سنه یکهزار و یکصد و پنجاه و نه موکب والا از اصفهان از راه نی ریز به صوب کرمان ننضت فرمود. در اوائل صفر سنه یکهزار و یکصد و شصت در خارج گواشیر، که دارالملک کرمان است، در پای چنار موسوم به چنار مرزبانی که اکنون آن چنار هنوز برجاست، منزل نمود، سرادق ظلم و تعدی برکشیده، خیمه جور و اعتساف برپای کرد. خاندانقلی بیگ نایب الحکومه کرمان که مدتها در آن ولایت توطن داشت (احفاد خاندانقلی بیگ در کرمان به نام خاندانب و کلانتری خاندانی در ماهان معروفند از اولاد او یکی هم درگاه قلی بیگ بود که مقبره او در مشرق کرمان به تخت درگاه قلب بیگ معروف است) و ضیاع و عقار کلی در بلده و بلوکات حاصل کرده، با اینکه آن بیچاره تا بلوک انار که اول خاک کرمان است استقبال نموده پیشکش و بارخانه کرامند از نظر والا گذرانیده، اولیای دولت را فرداً فرد نُزل و ما حَضَر فرستاده سیورسات و مایحتاج اردو را حتی سیر و پیاز فراهم آورده و فوق رغبت داده، در حالتی که به هیچ وجه بهانه برای قتل و مصادره او نبود.
روز دویم ورود، به خاندانقلی بیگ فرمود که چند سال قبل من تو را دیدم لاغر و باریک اندام بودی، چه کردی که بَطین و سَمین شدی؟ عرض کرد طبیبی کرمانی معجونی برای من ترکیب نمود، مداومت آن سبب فربهی بنده گردید! شاه پرسید اجزای آن چه بوده؟ بیچاره ادویه معجون را یک یک برشمرد تا به شیره مغز گنجشک رسید. آن ظالم قهار، کج خلق گردیده به فراشان غضب امر فرمود او را باریک نمائید! بنا به حکم همایونی بر دیوار باغی که نزدیک سراپرده شاهی بود سوراخ تنگی کرده سرخاندانقلی بیگ را از سوراخ بیرون آورده طنابهای محکم بر آن سر و گردن بستند و سر دیگر طنابها را به دو گاو بسته و چوب به گاوها زدند، سر خاندانقلی بیگ بیچاره با بیشتر اعصاب و عروق آن کنده شد… (667-670)[13]“
چیزای دیگه ای که ایشون گفتن هم درباره معروف بودن مردان کرمان به جنگاوری و شجاعت بود و از توطئه انگلیس برای گرفتار کردن مردم کرمان به مواد افیونی یا اینکه در زمین صاف روبرو شاهزادگان و نجبا چوگان بازی می کردن و یا اینکه تا چند سال پیش آسیاب آبی زیبایی در پایین دست بوده.
همچنین توقف کوتاهی در گنبد جبلیه داریم که برخی معتقدن از شیر شتر در ساخت اون استفاده شده، که چون موزۀ سنگی که داخل گنبدِ، تعطیله، از بیرون گنبد رو تماشا می کنیم و به سمت توقفگاه بعدی میریم.
چهاردهمین توقف: 9:15 تا 9:30
گنبد مشتاقیه یا سه گنبد، مقصد دیگۀ ماست. حیاط و حوض و درختان سر به فلک کشیده و تنومند هم که وجوه مشترک زیبای این سفرن که چشم از دیدنشون سیر نمیشه. بازم خادمی مهربون با لهجه شیرین کرمونی ما رو دعوت می کنن و دور قبر مشتاق میشینیم و خادم نحوه قتلشون رو توضیح میدن. که در کتابای تاریخی اینطور اومده:
” درین سال، که سنه یکهزار و دویست و پنج بود، روز بیست و یکم ماه رمضان، در وقتیکه بیگلر بیگی بشهر بابک بود، درویش مشتاقعلی شاه اصفهانی را در جامع گواشیر به فتوای ملا عبد الله مجتهد و امام جمعه کرمان بکشتند.(717)[14]“
همنوردا بعد از چند روز دوری از خونه دلشون برا میوه لک زده که، جانشین با یک کیسه سیب شسته وارد میشن و به همه تعارف می کنن.
پانزدهمین توقف: 9:40 تا 11:40
مقصد بعدی بازار و مجموعه گنجعلی خانِ که ما فقط از حمومش بازدید می کنیم که حالا به موزه مردم شناسی تبدیل شده، مجسمه های مومیائی که آداب و رسوم حمام کردن در گذشته رو نشون میدن و باعث میشن خانم کبیری توضیحاتی درباره نحوه صحیح حمام از نظر طب سنتی بدن، ساعت سنگی شگفت انگیزی که زمان رو نشون میداده به سادگی با یک سنگ مرمر و حرکت خورشید.
بعد از بازدید از حمام ادامۀ بازارگردی و خرید از عطاری برنامه همنورداست. زیره کرمان به اندازه کافی معروف هست که همنوردا رو به دنبال بوی خودش به عطاریا بکشونه و البته دیگر سوغاتی های کرمان قوتو و … اصل!!!
“پته” رو دوز سنتی کرمان هم همه جا زینت بخش دیوارهاست. بعد از خرید، به دنبال راهی برای خروج و البته میل فالوده معروف کرمانی هستیم. با راهنمای محلی از چند خیابون و چهارراه رد می شیم تا به یه فالوده فروشی معروف برسیم، هوا کمی حالت تابستونی گرفته، عرق ریزان به فالوده فروشی میرسیم اما …. فالوده تعطیل!!!!! زمستون فالوده نداریم، این پاسخ فروشندس به قوم شکست خورده که کلی به امید فالوده پیاده روی کردن. قانع میشیم و فالوده نخورده سوار ماشین میشیم تا ناهار تموم نشده به ناهار برسیم!!
شانزدهمین توقف: 11:50 تا 12:15
چند دقیقه ای به اذان ظهر مونده که به گنبد مشتاقیه بر میگردیم تا نماز رو اونجا بخونیم که الحمد لله همینطور هم میشه. بعدِ نماز همه به رستوران هدایت میشن که خیلی هم نزدیکه به سه گنبد.
هفدهمین توقف: 12:15 تا 12:50
با این ناهار که صرف میشه، الان یه شبانه روزِ که غذا مهمونیم. این بار سرپرست ما رو به منوی باز رستوران دعوت کردن. انواع خورشت ها+ مرغ+ کباب کوبیده. رستوران خلوته، غذاهای انتخابیمون رو طبقه دوم رستوران صرف می کنیم. موقع خروج از صف آدمایی که منتظر غذان و به دم در رسیده، متوجه میشیم با راهنمایی راهنمای محلی چه رستوران خوبی رو انتخاب کردیم.
و اما از هر چه بگذریم سخن کلمپه خوشتر است… این سوغات کرمان که ما هم کلی وعده دادیم و طمع کردیم تا از بهترین کلمپه فروشی تهیه کنیم. راهنما هر چی تلاش می کنن موفق نمیشن بالاخره ظهر جمعس مردم رفتن خونه هاشون!!! یکی از همنوردا هم آدرس میدون آزادی کرمان رو گرفتن برای خریدِ یه کلمپه خوب، تا میدون آزادی تهران هم خبری از کلمپه نیست که نیست. از شهر کریمان بی نصیب خارج میشیم.
دوباره میدل باس سواری شروع میشه و خواب و چای و …
در بین راه توقفی برای سرویس بهداشتی داریم که از آخرین فرصتهای بازی، دوستان استفاده می کنن و تاب و سرسره و … و البته جام والیبال آقایان هم در همین چند دقیقه برگزار میشه.
تو مسیر بازگشت بازم خانم کبیری توضیحاتی دربارۀ نحوۀ صحیح خوردن و آشامیدن در فصل زمستون با در نظر گرفتن طبایع میدن و البته جلسه با پاسخ به سوالات به اتمام میرسه.
چند نفری هم یه کار جدید پیدا کردن! کیا؟ عکاسا. عکاسای محترم جلسه نقد و بررسی و بازآموزی و دانش افزایی برقرار کردن که البته گاهی بعضی دوستان با اصرار و یواشکی یه عکسی میدیدن. در این جلسه با توجه به قانون جهانیه”اول خانوما” عکسای خانم های عکاس مشاهده و مورد تشویق واقع شد و چون نوبت به جناب آقای عکاس رسید، کاشف به عمل اومد که نمیدونیم چرا و چگونه حافظه دوربینشون گم شده:( این خبر ناگوار جمعی رو داغدار عکس های برنامه کرد و نزدیک بود تقاضای ویدئو چک سفر که نه کلا تکرار سفر داده بشه، که ایشون بزرگوارانه از خیر حافظه گذشتن. (دیدین سرپرست یه چیزی به دلش افتاده بود)
هجدهمین توقف: 18:45 تا 19:30
20 کیلومتری مهریز توقف شام و نمازی داریم. وقتی برمی گردیم تو ماشین با انبوهی سورپرایز یا حرکت غافلگیر کننده مواجه میشیم، خانم اسماعیل پور همچنان به مهمان نوازی یا دیگه باید بگیم همنورد نوازی ادامه میدن و با دادن بستنی همنوردا رو غافلگیر می کنن و آقای صالحان هم ظاهرا برای آنکه مرحمی بر زخم گم شدن حافظه بذارن خودشون و بقیه رو به بستنی دعوت می کنن. (اینم سه تا بستنیِ سفر)
همه خیالشون راحتِ کاری ندارن و مشغول استراحتن بجز جناب احمدی که بنا به دلایل امنیتی فقط تشکر می کنیم ازشون و خدماتشون رو به صورت دقیق ذکر نمی کنیم.
شنبه 25 بهمن
نوزدهمین توقف: 5:30 تهران تا …. سفر بعد
صبح روز شنبه دقیقا همون جایی که سوار شدیم با کوله باری کمی سنگین تر پیاده میشیم. درسته کلمپه نخریدیم اما کلی خاطره شیرین و شاید چند خاطره کمتر شیرین همراهمونن.
با تشکر از همه دوستانی که در این سفر همراه ما بودن. به امید سفرهای آتی.
[2] خبرگزاری میراث فرهنگی
[3] استان کرمان. حسن زنده دل. تهران: نشر ایرانگردان، 1377.
[4] استان کرمان. حسن زنده دل. تهران: نشر ایرانگردان، 1377.
[5] سایت بخشداری ماهان
[6] از قلعه دختر تا دقیانوس. محمد دانشور. کرمان: مرکز کرمان شناسی، 1381.
[7] ویکی پدیا
[8] استان کرمان. حسن زنده دل. تهران: نشر ایرانگردان، 1377.
[9] استان کرمان. حسن زنده دل. تهران: نشر ایرانگردان، 1377.
[10] استان کرمان. حسن زنده دل. تهران: نشر ایرانگردان، 1377.
[11] پیر ماهان:زندگی، اندیشه و سلوک شاه نعمت الله ولی. مصطفی قدیمی ماهانی. کرمان: خدمات فرهنگی کرمان، 1382.
[12] از قلعه دختر تا دقیانوس. محمد دانشور. کرمان: مرکز کرمان شناسی، 1381.
[13] تاریخ کرمان . احمد علی خان وزیری . تهران: علمی، 1370.
[14] تاریخ کرمان . احمد علی خان وزیری . تهران: علمی، 1370.
مختصری از برنامه و زمان بندی تقریبی:
21 بهمن : ساعت14:15 دقیقه حرکت از مترو ترمینال جنوب
22 بهمن : پیمایش کویر – بازدید از کلوت ها و شب مانی در کویر
23 بهمن : آبگرم سیرچ ( احتمال شب مانی در کپرهای آبگرم سیرچ ) یا بازدید از آرامگاه شاه نعمت الله ولی ، باغ شازده و شب مانی در ماهان
24 بهمن : بازدید از مجموعه گنجعلی خان و برگشت به تهران
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.