جنگل ابر
نام برنامه: جنگل ابر
تاريخ اجراي برنامه: 2 و 3 شهریور 1396
نام گروه: گروه به اون معنا نداریم – جمعی از انسان های خودجوشیم که دوستانه و دورهمی و به صورت گروهی برنامه میریم ، به شهیدان ورکش هم علاقه مندیم.
هماهنگ کننده برنامه: سرکار خانم عفتی
اسامي همنوردان: محمود خسروی | مهران محقق | سمیرا محمدی | مرضیه حیدری | مرتضی کمالی جو | محمد مهدی یزدانی | فاطمه خدائی مهر | معصومه سادات شجاعی| محبوبه محسنی
اسامی مهمانان: امین پزشکی ، لیلا احمدی ، کوثر شهنی ، فاطمه بابا مرادی
نوع و سطح برنامه: جنگل نوردی – متوسط
مبدأ شروع برنامه: ایستگاه متروی تهرانپارس
شرح گزارش:
ساعت مقرر جهت حرکت 15:40 بود اما بنا به تاخیر یکی از اعضای بسیار مهم برنامه،سرکار خانم گزارش نویس، حرکت با 10 دقیقه تاخیر و در ساعت 15:50 انجام شد.سرپرست متعهد و بزرگوار گروه کوله گردی و خودجوش شهید ورکش نیز به منظور بدرقه و بررسی شرایط ، بهمراه آقازاده محترمشان تشریف آورده بودند و همین واقعه نوید این را می داد که به یمن زیارت جنابشان، ان شاءالله سفر بسیار خوشی در پیش خواهد بود.
در ساعت 16:50 به پلیس راه شریف آباد رسیدیم که بنا بود دو نفر از همنوردان بزرگوارمان در این بخش مسیر به گروه ملحق شوند و در همین زمان بنا به رسم و سنت دیرینه گروه، با عنوان جریمه تاخیر، همنوردان گرامی به صرف بستنی مهمان خود جنابعالی بنده شدند.
بطور حتم این بستنی لذیذترین و دلچسب ترین بستنی تمام طول عمرشان بوده است.ساعت 17:00 از شریف آباد حرکت کردیم . در مسیری در حال حرکت هستیم که منتهی می شود به خاک پاک پیکر مطهر علی ابن موسی الرضا (ع) …. همین که در جاده منتهی به مشهد امام رئوف قرار میگیرید کافی است تا از عمق جانتان این ندا بر آید که :
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
و حجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.
ساعت 18:17 از سوی سرکار خانم عفتی ، هماهنگ کننده و بانی برنامه های دلچسب، مهمان آش بلغور مادر پز شدیم ….
در خوشمزگی این آش فقط میشود این را گفت که تمامی دوستانی که در این برنامه شرکت نکردند متحمل خسران شدند …. خداوند ارحم الراحمین، مادربزرگوار خانم عفتی را حفظ فرمایند.
در ساعت 19:05 توقف 20 دقیقه ایی جهت استفاده از سرویس بهداشتی در ابتدای شهر سمنان داشتیم که خداوند کریم توفیق زیارت 8 شهید گمنام را هم نصیبمان فرمود . الحمدالله .
توقف نهایی تا رسیدن به مقصد، ساعت 21:33 در کيلومتر 10 جاده دامغان – شاهرود، مجتمع فرهنگی رفاهی امام رضا (ع) ، به مدت 50 دقيقه جهت اقامه نماز مغرب و عشا و همچنين صرف شام بود.
مشخصات مجتمع مذکور: مساحت کل عرصه 18000 متر مربع، زیر بنا 2300 متر مربع ، تلفن : 02325294077
امکانات:نمازخانه، سرایداری، سرویس بهداشتی، واحدهای تجاری، رستوران، رواق، 10 واحد اقامتی و آلاچیق
ساعت 22:25 از محل توقف به سمت روستای ابر حرکت کردیم….. ستاره های شبِ کویریِ استان ِسمنان ، جاده و شکُوه ِشب ؛ نمی دانم چه رازی در تاریکی شب نهفته است که جان انسان بیش از هر زمان دیگری مستعد سماع میشود.
شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم
شرر ریزد بی امان به دل ساکنان فلک ناله سازم
دل شیدا حلقه را شکند تا برآید و راه سفر گیرد
مگر یک دم گرم و شعله فشان، تا به بام جهان بال و پر گیرد
خوشا ای دل بال و پر زدنت شعله ور شدنت در شبانگاهی
به بزم غم، دیدگان تری، جان پرشرری، شعله آهی1
در ساعت 23:07 و در دوراهی کمربندی – مرکز شاهرود ، به سمت چپ و مرکز شهر ادامه مسیر داده و پس از یک ساعت به ابتدای روستای ابر رسیدیم .جناب آقای بخشی که از ساکنان شاهرود بودند و از تهران، هماهنگ شده بود به گروه ملحق شوند ، نیز کمی پیش از ما رسیده بودند و بعد از 15 دقیقه با رسیدن آقا ابوالفضل ، راهنمای محلی، به سمت محل های اسکان حرکت کردیم. سرکار خانم عفتی زحمت هماهنگی 2 واحد اقامتی را کشیده بودند .
توضیح آنکه گفته میشد آب روستا کمی مشکل دارد و گاهی قطع می شود که خانم ها در واحد اقامتی خودشان تا صبح با این مشکل مواجه بودند در حالیکه آقایان، از نعمت آب بهره مند بودند و صد البته تفسیر عدم بهره مندی خانم های محترم از نعمت آب، همان بیت معروف « هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند » می باشد.
– آنتن دهی روستای ابر مناسب بود.
– وزش باد نسبتا شدیدی در زمان حضورمان را شاهد بودیم.
– سگ های روستا بسیار مهمان نواز بوده و تا صبح برای میهمانان روستا که ما باشیم لالایی خواندند.همچنین این حیوانات دوست داشتنی و مسئولیت پذیر عزیز ، کاربری خروس هم داشتند، چرا که دمادم صبح، صدایی از خروس ها نمی آمد لیکن سگ های عزیز، زحمت بانگ بیدار باش نماز صبح را هم کشیدند.به هر ترتیب با همه ی تفاسیر شادی که به مدد قوه تخیل و طبع طنز دوستان، با آب و سگ ها برایمان ساخته شد، ساعت 5:00 صبح به فرمان فرمانده عفتی بعد از اقامه نماز صبح، با کوله های سبک شده و حاوی تنقلات و صبحانه و آب ، در مقابل واحد اقامتی آقایان به مدت قریب به 50 دقیقه چشم به راه آقا ابوالفضل، راهنمای محلی ماندیم.
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را 2
بالاخره ساعت 6:47 بهمراه راهنما به سمت جنگل حرکت کردیم. طی مسافت روستا تا ابتدای مسیر پیمایش با ماشین کاپیتان توسلی – که الحق و الانصاف پرستیژ ایشان کم از خلبانی ندارد- قریب به یک ساعت طول کشید که بیش از نیمی از مسیر جاده خاکی بود.در ساعت 7:40 پیمایش را آغاز کردیم .
مقصد، آبشار آلوچال ، مسیر « دل جنگل » و هدف، تلذذ از پیمایش جنگلی در هوایی عالی و معتدل به همراه وزش بادهای ملایم بود.
خداوند را سپاس که حتی لکه ایی هم ابر وجود نداشت تا مانع از تماشای درختان و گل های جنگل شود. چقدر دلسوزی کردیم برای تمامی گروه هایی که از بخت و اقبال بدشان ، در زمان حضور در این جنگل به دلیل تشکیل اقیانوس ابر ، محروم از دیدن تک به تک درختان جنگل شده اند و می شوند.
چشمه ابتدای مسیر
10 دقیقه پس از ابتدای مسیر به چشمه رسیدیم و پس از توقفی اندک در جوار ایشان ، به مسیر ادامه دادیم.در طول مسیر درختان تنومند و سالمند و همچنین گل ها و درختان و بوته های میوه (آلوجنگلی؛زرشک؛تمشک) را مشاهده کرده و برخی تلاش کردیم از هیچ کدام بدون کسب فیض عبور نکنیم. اصلا هم اشاره نمی کنم که شخصِ شخیص خودِ خویشتنم یکی از همین برخی بودم.
به سمت آبشار آلوچال که به آن آبشار شُرشُر هم می گویند، یک و فقط یک مسیر پاکوب وجود دارد و حدود 40 دقیقه مانده به آبشار، می بایست شیبی قریب به 40 درجه طی شود.
در حین پیمایش به سمت آبشار، متوجه منظره جالبی شدیم و از راهنمای محلی نام قله روبه رویمان را پرسیدیم که گفتند قلعه ماران هست.
قلعه ماران، واقع در ۱۲ کیلومتری جنوب غربی شهر رامیان (در 76 کیلومتری گرگان) و به نام های قلعه میران، قلعه موران و دژتاکی معروف است . این قلعه در واقع زمینی مسطح به مساحت ۳ کیلومتر مربع در بالای قله به ارتفاع ۲۴۳۰ متر از سطح دریا می باشد. در بالای آن، چشمه ی آب موجود بوده و در دوره های مختلف تاریخی مرکز و پایتخت بعضی حکومتها از جمله سلسله اشکانیان بوده است که برای ییلاق به آنجا مهاجرت می کردند. برای رسیدن به قلعه ماران باید از روستای پاقلعه عبور کرد و فصل مناسب صعود به این قله « بهار » می باشد. چرا که در تابستان به دلیل رطوبت بالای جنگل و در زمستان و پاییز به علت سرمای هوا کار صعود برای کوهنوردان سخت خواهد بود.
پیشنهاد نوشتِ گزارش نویس : به بزرگواران برنامه ریز و هماهنگ کننده ی برنامه در گروه محترم ورکش پیشنهاد می گردد برنامه صعود به این قله جذاب را نیز در نظر داشته باشند. البته از مسیری که دست به سنگ نداشته باشد!!!
در ساعت 8:57 جهت صرف صبحانه به مدت 20 دقیقه توقف داشتیم. و در حین تناول ناشتایی ، جناب راهنما گزارشی از وضعیت روستا و پوشش گیاهی و جانوری آن ارائه کردند: « روستای ابر 700 خانوار جمعیت دارد که اکثریت باسواد هستند .جنگل ابر از جنگل های هیرکانی بوده و دارای گیاهان با خاصیت دارویی می باشد. از پوشش گیاهی این جنگل ، درختان سرخدار می باشد که بنا به اعتقاد محلی ها اگر کسی یکبار از زیر این درخت عبور کند تا پایان سال دچار بیماری نخواهد شد.از جمله پوشش جانوری منطقه ، خرس قهوه ایی و گرگ و گراز و شغال می باشد. در زمستان به دلیل بارش برف شدید (6 -7 متر ) امکان پیمایش در جنگل وجود ندارد.»
آبشار آلوچال یا شرشر
در نهایت در ساعت 10:10 بعد از 2 ساعت پیمایش، به آتلیه ی آبشار آلوچال شرفیاب شدیم .
در حال عکاسی بودیم که جناب آقای بخشی به همراه آقایان خسروی و محقق مشغول بر پا کردن آتش، جهت ردیف کردن چندین سیخ جوجه و همچنین تهیه چای ذغالی شدند . جای یک به یک دوستان محترم ورکشی خالی
جوج خوشمزه
پس از قریب به 90 دقیقه + 5 دقیقه وقت اضافه – در ساعت 11:45 – در مسیر بازگشت که همان پاکوب رفت بود قرار گرفتیم .ساعت 12:15 به محلی که جهت صرف صبحانه توقف کرده بودیم و در نهایت هم در ساعت 13:38 به انتهای مسیر پیمایش که همان ابتدایش هم بود رسیدیم.
ساعت 14:30 به محل اسکان رسیده و پس از اقامه نماز ظهر و عصر و آماده سازی کوله جهت برگشت به تهران در ساعت 15:18 از روستا و همچنین جناب بخشی که مهمان نوازی را با تدارک جوجه کنار آبشار و همچنین بیسکوییت های سوغات شاهرود به کمال رساندند خداحافظی کردیم. ای کاش تدابیری اتخاذ گردد تا ایشان با این همه سخاوت و کمالات در تمامی برنامه ها حضور داشته باشند.
خداوند رحمان را سپاس که به وسیله تدبیر و برنامه ریزی سرکار خانم عفتی در مسیر برگشت به سمت تهران، توفیق زیارت جناب محمد ابن جعفر صادق (ع) و همچنین جناب ابویزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی مشهور به بایزید بسطامی را در مجموعه تاریخی بسطام نصیبمان فرمود.
«نقل است که او -بایزید بسطامی- را گفتند قومی میگویند که: کلید بهشت کلمه لااله الاالله است. گفت: بلی کلید بی دندانه در نگشاید و دندانهٔ این کلید چهار چیز است: زبانی از دروغ و غیبت دور، دلی از مکر و خیانت صافی، شکمی از حرام و شبهت خالی و عملی از هوی و بدعت پاک. » 4
پس از 20 دقیقه و در ساعت 16:23 مجددا سوار بر ماشین کاپیتان توسلی به سمت تهران حرکت کردیم که در ابتدا بنا به دعوت سرکار خانم عفتی، اعضای بزرگوار برنامه مشغول یادگیری و تمرین گره های کوهنوردی شدند .
آموزش و تمرین گره ها
در ساعت 19:50 به مدت 20 دقیقه جهت ادای نماز مغرب و عشا در نزدیکی شهر سرخه توقف کرده و همچنین مهمان خوان کرم سرکار خانم شهنی شدیم به صرف بستنی !
در نهایت ساعت 22:50 به مقابل متروی تهران پارس رسیده و پایان برنامه اعلام گردید.
خداوند لطیف و خبیر را سپاس که بازهم شرکت در برنامه ایی دیگر، با حضور دلچسب یک به یک همنوردان را رزق این بنده حقیر قرار داد.
از جناب آقای ورکش و همسر محترم ایشان سپاسگزارم که تلاش و فداکاری و صبر ایشان، اسباب خداوند متعال در حفظ و برقراری گروه محترم شهید ورکش است.
از سرکار خانم عفتی، فعالترین هماهنگ کننده محترم ورکشی به جهت تلاش هایشان در هماهنگی برنامه های با کیفیت و لذت بخش متشکرم.
از تمامی دوستانی که با سعه صدر و انرژی مثبت در برنامه ها شرکت می کنند علی الخصوص تمامی همنوردان برنامه جنگل ابر تشکر می کنم.
همچنین با سپاس از جناب آقای خندق آبادی که همچون کوه پشتیبان این برنامه بودند .
1- ساعد باقری
2- سعدی
3- https://goo.gl/KvCSDe
4- کتاب النور – نوشته محمد بن على سهلگى…. ترجمه شده در کتاب دفتر روشنایی – محمدعلی شفیعی کدکنی
مختصری از برنامه و زمان بندی تقریبی:
پنجشنبه ۲ شهریور :
_ ساعت ۱۵:۴۰ حرکت از مترو تهرانپارس
_ استراحت و نماز ، صرف شام در مسیر
_ انشاالله آخر شب روستای ابر و اسکان در منزل روستایی
جمعه ۳ شهریور :
_ ساعت ۵ بیدار باش ، ۶:۴۰حرکت و انشاالله صرف صبحانه در دل جنگل ابر
_ حداقل ۵ ساعت پیمایش در جنگل
_ صرف ناهار و برگشت به روستا
_ بازدید از آرامگاه امامزاده محمد (ص) و بایزید بسطامی در شهر بسطام
_ برگشت به تهران حدود ساعت ۱۶ و احتمالا آخر شب تهران خواهیم بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.