جانپناه شروین
مشروح گزارش :
بسم الله الرحمن الرحیم
به صد امید نهادیم در این مرحله پای
ای دلیل دل گمگشته فرو مگذارم
حرکتمان را به یاری خداوند آغاز کردیم با کمی تاخیر (7:30) و اندیشه اینکه سرپرست محترم با ما همراه نیست …
و البته از بودن در کنار یکی دیگر از همنوردان عزیز خانم چیتن به دلیل بیماری نیز محروم بودیم .
در راه از زیر تله سی یژ در حال عبور بودیم که آقای آقایی با کلامی شیرین به کنایه عرض کردند : “ما در گذشته خیلی زرنگ بودیم و با تله سی یژ می رفتیم اما چند سالی شده که تنبل شدیم و پیاده می رویم کوه . ”
و من در اندیشه اینکه این صحبت به چه معناست در همین فکر بودم که ناگهان خانم جاوید از دور آقای ورکش را مشاهده کردند و همه متوجه حضور ایشان شدیم و بسیار خوشحال که به سرپرستی ایشان قرار است طی مسیر کنیم .
حدود ساعت (8:45) برای صبحانه ای که باید در منزل یا در راه آمدن به کوه میل می شد توقف کردیم و ساعت (9:15) حرکت به سوی جان پناه شروین را آغاز کردیم .
تمرینات سنگ با رسیدن به بند یخچال آغاز شد . سنگ های سخت و آسان را پشت سر گذاشتیم و حدود ساعت 12 در هوای کاملا آفتابی به پناهگاه شروین رسیدیم و تا ساعت 2 مشغول به نماز و ناهار و استراحت شدیم که در این بین سرپرست محترم آموزش طناب حمایت (بولین) را شروع کردند و بعد از مقداری تمرین فرمودند قرار است در تمرین سنگ از این گره استفاده کنیم .
اما ساعت 14 قمر گروهمان شق شد و ناچار به دو دسته تقسیم شدیم ، سه نفر راهی به سوی تجریش و شش نفر به سوی قله اسپیلت…
الهی
پای تا سر همه ام در غمت اندیشه شده است
زدن تیشه در این کوه مرا پیشه شده است
خواهش من دگر و آنچه تو خواهی دگر است
نخل امید مرا غیرت تو تیشه شده است
و ما همراه با سرپرست محترم ساعت17 به قله رسیدیم و تا قله را در هیجان و شادی همراه با غمی به سر بردیم. بر روی قله استراحت کردیم با خوردن چایی کوهی . چقدر جای دوستان خالی بود!
الهی! اگر یک بار دلم را بشکنی ، از من چه بشکن بشکنی
بعداز کمی استراحت به سمت پناهگاه کلکچال حرکت کردیم که در اینجا آقای آقایی از گروه جدا شد . حدود ساعت(19:20) به پناهگاه رسیدیم و بعداز کمی استراحت ساعت 20 به ایستگاه 3 که آقای آقایی با ماشینشان منتظرمان بود پیوستیم. چقدر با دیدن ماشین ایشان خوشحال شدیم. الحمدلله راس اذان مغرب به میدان تجریش رسیدیم.
قدردانی:
1.از تمامی دوستان عزیزی که در این جمع با هم همراهی کردند و وجود تک تکشان مایه ی برکت کل گروه بود.
خبر شوق مرا هرکه به یاران ببرد چه مضاعف حسناتی که به میزان ببرد
2.از خانم عفتی و آقای آقایی که جدا بزرگواری کردند و با جمع مبتدی ای چون بنده همراه شدند به خصوص آقای آقایی برای آلبالوهایی که به همراه داشتند و انگیزه ی ایشان برای زدن ایستگاه صلواتی و جان پناه های :برمکی/عفتی/صنعتگران/عباس زاده
هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
3. از استاد محترم و ارزشمندمان خانم جاوید، به خاطر امتحانات پی در پی اشان و همراهی اشان در جمع مبتدیانی چون حقیر
گرنه استاد ازل در پرده بودی جلوه گر چشم مستت از کجا این دلبری آموختی
4. در نهایت از آقای ورکش به خاطر سرپرستی متعادل و بی نظیرشان و زمانی که حاضر شدند بر این جمع بی نوا بگذارند بی هیچ توقع و چشم داشتی، که انصافا کم اند در هر روزگار و دورانی چنین جوانمردانی که به قول استاد سخن ، سنایی:
قرن ها باید کز پشت آدم نطفه ای بوالوفای کُرد گردد یا اویس اندر قرن
و سخن آخر:
امام حسین علیه السلام فرمودند: مردی دربرابر امیرالمومنین پرسید : ای امیرالمومنین خدای را به چه شناختی؟ حضرت فرمودند : به برهم زدن تصمیم و درهم شکستن قصد. وقتی قصد کاری کردم میان من و قصدم مانعی به وجود آمد و آنگاه که تصمیمی گرفتم، قضای الهی با تصمیم من ناسازگاری کرد ، پس دانستم که تدبیرکننده ای جز من وجود دارد
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مختصری از برنامه و زمان بندی تقریبی:
ان شاء الله
ساعت 7 صبح حرکت از میدان مجسمه
استراحت مختصری در ابتدای بند یخچال
تمرین سنگ کوتاه تا جان پناه شروین
نهار و نماز جان پناه شروین
حدودا غروب آفتاب اتمام برنامه
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.