جانپناه امیری
بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه 28 مهر ماه در ساعت 6:40به همراه جمعی از دوستان آشنا و ناآشنا، به سرپرستی یک فردکوه آشنا و درجه ی یک همچون خانم عفتی و جانشین محترم جناب ورکش ، راهی شدیم به قصد جانپناه امیری .
مسیر دلنشین دربند در اوایل پاییز و آن هفت رنگ زیبای درختان ، سمفونی آب جاری در دل کوهستان و هماهنگی اش با نواختن موسیقی نسیم بواسطه ی برگ درختان، گوش و چشم ما را به عبادت وادار کرده بود .
عبادت، همان لذت بی نهایتی ست که تو را در خود غرق می کند ،می میراند ،دوباره حیات می بخشد و تو پس از این مرگ و حیات دوباره ، به سجده می افتی در برابر این همه زیبایی ، و کوهستان یک مسجد بزرگ و عبادت گاه بی نشانی ست که هر کس با هر آیینی که باشد اگر وارد آن شود ناخود آگاه به عبادت می ایستد … یکی با سکوت ،یکی با خواندن ترانه ی جمعی ،با سرپرستی یک گروه ، با گفت و گو ، با موسیقی ، با خنده ،با گریه … هرکس به وسیله ای و به شکلی ،عبادت می کند و خالق کوهستان را چه بداند و چه نداند سجده می کند …. خوشا آنان که دایم در نمازند .
بعد از دوساعت لذت دیدار مسیر، در ساعت 8:40 نوبت به صرف صبحانه شد در کافه آبشار .به لطف سرپرست عزیز همه با چای نبات پذیرایی شدیم و دوستان ،سخاوتمندانه هرچه داشتند برای صبحانه با دیگران تقسیم کردند از نارنگی جناب عکاس تا املت جناب ورکش و تا پذیرایی خوشمزه خانم های گروه .در نیم ساعت شریفی که دور هم نشسته بودیم فرصتی شد تا بیشتر با دوستان آشنا بشیم و شناخت مجملی از هم پیدا کنیم .
ساعت 9:10 دقیقه زمان حرکت به سمت شیر پلا شد . گروه با یک نیروی قوی تر حرکت کرد آرام و پیوسته . مسیر کم کم از رنگ هایش کم شد ،صخره ها خودنمایی کردند و درختان کمتر شدند تمرکز بیشتر شده بود، همنوردان با سنگ ها درگیر بودند ،برای بالا رفتن باید سکوت می کردیم تا تمام انرژیمان را صرف حرکت کنیم ، نگاهمان را از زیبایی های اطراف به جلوی پایمان متمرکز کردیم تا به سلامت از سنگ ها بالا برویم ،این را خود کوه هم به ما می گفت، درخت هایش کمتر شده بود، صدای نسیم نمی پیچید ،صدای آب کمتر شنیده میشد …
در توفقی کوتاه به تصمیم جانشین محترم ،جناب ورکش قرار شد گروه به دوقسمت سرعتی و قدرتی تقسیم شود گروه سرعتی قرار بود با سرعت بیشتر و گروه قدرتی قرار بود با تمرکز دقیق تر حرکت کنند که البته ناگفته نماند که این قرداد مثل قرارداد برجام بسته شد …😊
به لطف الهی ساعت 11 با صحت و سلامت کامل، به شیرپلا رسیدیم .گروه به تصمیم سرپرست محترم و جانشین بزرگوار قرار شد باز هم تقسیم شوند که اینبار تصمیم مصمم تری بود .گروه قدرتی به سمت دره اسون حرکت کردند و گروه سرعتی به سمت جانپناه امیری … خوشا به حال آنان که لوبیاپلو را در دره ی زیبای اسون خوردند … وبیشتر خوشا به حال آنان که گرسنه اند زیرا زمانی سیر خواهند شد …
وقتی گروهی تقسیم می شود فقط افراد نیستند که تقسیم می شوند، دل ها هم تقسیم می شود وبخشی از آن به همراه آنان که جدا می شوند ،می رود و دیگر باز نمی گردد و تا آخر مسیر با خودت می گویی کاش آنها هم بودند …
کوه جدی تر شده بود… زیبایی های ظاهری اش کمتر ،رنگ ها کمتر ،لطافت های ظاهری اش کمتر و شیب آن بیشتر شده بود .هرچه سخت تر میشد آنها که مانده بودند هدف و انگیزه شان قوی تر میشد برای رسیدن به جان پناه …. آنها که مانده بودند لذت برایشان در سختی رسیدن به هدف پیچیده شده بود .. آری آنها که توانستند از زیبایی های دامنه عبور کنند حالا می توانند لذت هایی را بچشند که همگانی نیست ، بکر و دست نخورده است …مرد سختی می خواهد ، اینجاست که این معبد عظیم و این مسجد بزرگ ،یعنی کوهستان، استقامت کوهنوردان را محک می زند و لذت فتح قله اش را نصیب آنهایی می کند که در برابر سختی هایش مقاومت می کنند.
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه ی کوه تحمل دارند
و بالاخره ساعت 13:40 به جانپناه رسیدیم .خسته از مسیر و محظوظ از رسیدن … و این رسیدن همه چیز را لذت بخش تر کرد ، نماز خواندن ،غذا خوردن ،گفت و گو کردن ، عکس گرفتن ….همه چیز دو برابر بیشتر از حالت عادی لذت بخش بود و این خاصیت رسیدن به هدفی ست که برای رسیدن به آن زحمت می کشی .
14:30 حرکت کردیم به سمت مسیر زیبا و طولانی دره ی اسون . دیدن دره بعد از فتح قله هم تجربه جالبی بود شاید کوهستان می خواست به ما بگوید همان اندازه که رسیدن به قله لذت بخش است عبور از دره هم زیبا و جذاب است ، همه چیز زیبا ست …هم اوج و هم قعر، همه چیز خیر محض است و بس .
ساعت 16 رسیدیم به دو راهی امیری و بعد از کمی استراحت حرکت کردیم به سمت هتل اسون، کم کم شب را هم در کوهستان تجربه کردیم ، آسمان پرستاره و زیبا …
و به حول و قوه ی الهی با صحت و سلامتی در ساعت 20:30 به میدان مجسمه رسیدیم.
در آخر تشکر می کنم از سرپرست عزیز و دوست داشتنی خانم عفتی نازنین که با روحیه ی آرام و مهربانشان گروه را به رسیدن این همه زیبایی یاری دادند .
و همچنین از جانشین محترم جناب ورکش که مراقب افراد گروه بودند و برنامه ریزی های دقیق و به جایی انجام دادند برای برگزاری بهتر برنامه
با تشکر از عکاس محترم گروه برای ثبت لحظه های شیرین
با تشکر از عقبدار کاربلد جناب موسوی که نقش موثری برای به حرکت درآوردن جاماندگان و رساندن آنها به مقصد داشتند
و تشکر از همه دوستان عزیزی که لذت مسیر با حضورشان دوچندان شد.
آنکه پنهانست از چشم کسان پیداست کیست؟
در دل هر ذره خورشید نهان پیداست کیست؟
آنکه بهر او زمین بی خود فلک سرگشته است
کوه ازو نالان و دریا در فغان پیداست کیست؟
آنکه شوری در دل هر ذره ای افکنده است
جمله عالم زوست در آه و فغان پیداست کیست؟
آنکه مقصود منست از گفتن بیت و غزل
نزد صاحب دل چو خورشید جهان پیداست کیست…
والسلام
مختصری از برنامه و زمان بندی تقریبی:
_ ساعت 6:30 حرکت از میدان مجسمه ( دربند )
_ صرف صبحانه و استراحت در کافه آبشار ( پایگاه امداد و نجات داوودی )
_ ادامه مسیر تا پناهگاه شیرپلا و استراحت مختصر
_ انشاالله قبل از ساعت 14 جانپناه امیری
_ استراحت و صرف ناهار و برگشت از همین مسیر
نکته :
_ زمان تقریبی صعود و فرود حدود 12 ساعت
_ در طول مسیر تا قبل از شیرپلا یک چشمه و تعدادی کافه وجود دارد ولی از بعد از شیرپلا تا برگشت چشمه نداریم.
_ بعد از پایگاه امداد و نجات داوودی تا نزدیک پناهگاه شیرپلا قسمت های زیادی از مسیر طناب کشی و تا حدی دست به سنگ دارد .
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.