تیغه های اسپیلت
مشروح گزارش :
گزارش برنامه تيغههاي اسپيلت
تاريخ برگزاري: جمعه 04/07/93
شركتكنندگان: آقايان مهدي وركش، مهدي بشيري و محمد ثقفي. خانمها: فاطمه جاويد، مرضيه كشاورز، راضيه خجستهپور، اعظم يوزباشي، سها شباهنگ، فاطمه شباهنگ
سرپرست : آقاي مهدي وركش
جانشين سرپرست: آقاي مهدي بشيري
درباره تيغههاي اسپيلت
اسپيلت نام قلهاي سنگي در جنوب خطالراس اصلي توچال است به ارتفاع 3100 متر كه از شمال با عبور از يك زين اسبي هموار به قلهي كلكچال، از شرق با فرود از شمال دره به مجتمع كلكچال (و سپس پارك جمشيديه يا گلابدره)، از شمال غربي به دره پيازچال (و سپس چشمه پيازچال يا مجتمع شيرپلا) و از طرف غرب از مسيري سنگي و تيغهاي به جانپناه شروين و درهي بنديخچال ميرسد. گذشته از ديواره شروين در جنوب تيغههاي غربي اين قله كه مورد توجه سنگنوردان است، مسير غربي صعود به اين قله براي تمرين درگيري با سنگ محل مناسبي است. اين مسير چند صعود و فرود دست به سنگ با شيب زياد و همچنين چند بخش باريك تيغهاي دارد و البته سنگها گيرههاي مناسبي دارند و در كل پيمايش اين مسير با كمي تمرين و دقت و از همه مهمتر مسيريابي درست، دشوار نيست.
بيشتر از ميدان تجريش و كمتر ميدان قدس به مقصد ميدان مجسمه كه مبدا كوهپيمايي به مقصد تيغهها و قله اسپيلت است تاكسي وجود دارد.
طبق گفتهها ديواره و جانپناه شروين به مناسبت مرگ يك كوهنورد در اين محل به اين نام خوانده شده است. همچنين گفته شده «اسپي» در زبان فارسي پهلوي به معناي سفيد و «لت» به معناي سنگ، سيلي، گرز و عمود يا پاره و نيمه است [1] و احتمالا اسپيلت به معناي «سفيدسنگ»، «سفيدپاره» يا «سفيدگرز» است.
زمانبندي تقريبي برنامه:
7:10 آغاز كوهپيمايي (ميدان مجسمه)
8:30 بند يخچال
10:45- 11:30 جانپناه شروين
12:00 نماز در مسير تيغهها
14:00 نهار در مسير تيغهها
14:30 پايان يكسوم ابتدايي تيغههاي اسپيلت
16:00 قله اسپيلت
17:15- 18:00 مجتمع كلكچال
18:15 نماز در ايستگاه سوم كلكچال
20:30 پايان كوهپيمايي (درب اصلي پارك جمشيديه)
زمان مفيد صعود : 5/6 ساعت
زمان مفيد فرود : 5/3 ساعت
مشروح گزارش برنامه
ساعت هفت صبح -طبق برنامه- زمان آغاز كوهپيمايي از ميدان مجسمه بود. پس از بررسي سرپرست از تجهيزات و ذخيره آب همراهان با كمتر از ده دقيقه تاخير براي همراه شدن يكي از همنوردان، از پلههاي كنار تلهسيژ به راه افتاديم. چند دقيقه بعد، در جاده آسفالته ابتداي مسير، آخرين نفر نيز به گروه پيوست. همنوردان سرپرست به همراه جانشين ايشان و هفت نفر شركتكنندگان برنامه بودند و همچنين دو نفر از اعضاي گروه كه در برنامه مجتمع پلنگچال ثبت نام كرده بودند و اما سر قرار ميدان مجسمه آمده بودند و با صلاحديد سرپرست ما را تا بند يخچال همراهي كردند.
آرام آرام مسير را ادامه داديم و پس از حدود نيم ساعت به ايستگاه تلهسيژ (7:40) و يك ساعت بعدتر به بند يخچال رسيديم. (8:30) در طول مسير از ابتدا تا بند يخچال و پس از آن، سرپرست محترم كساني را كه عقب ميافتادند به جلوي صف گروه ميآورد، يكي را جلودار و ديگري را عقبدار تعيين ميكرد و با تغيير چندباره چينش همنوردان سرعت و نظم و پيوستگي گروه را به كنترل در ميآورد.
وقتي به چشمه بنديخچال رسيديم هيچ اثري از آب نبود. خشكسالي امسال چشمه پرآب بنديخچال را هم خشكانده بود. غالب همنوردان آب لازم را به همراه داشتند اما دو سه نفري بودند كه به اميد چشمه با بطريهاي خالي بالا آمده بودند. سرپرست محترم هم از آنجايي كه جانشينشان كوهنوردي باتجربه و سرعتي و علاقهمند به كمك به همگروهيها بودند، مأمورشان كرد كه راه آمده را بازگردند، بطريهاي آب معدني بخرند و به سرعت برگردند و به گروه -كه به راهش ادامه ميداد- بپيوندند.
به بند يخچال رسيديم و دو همنورد اتفاقيمان –كه ظاهرا مدتها منتظر برنامه سبكي مانند مجتمع پلنگچال مانده بودند- خداحافظي كردند و بازگشتند. گروه كمي بالاتر و نزديك سنگي كه ظاهرا نام كممسمايش «چكمه» بود، توقف كرد و با هدايت سرپرست مشغول حركات كششي دست و پا شد. كمي بعد از حركتمان، آبآور گروه، به ما رسيد و بارش را سبك كرد. مسير را آرام آرام به سمت جانپناه شروين كه روبهرويمان از ميان سنگها سرك كشيده بود ادامه داديم. شيرپلا سمت چپ جانپناه و كمي پايينتر و ديوارهي شروين هم سمت راست جانپناه خودنمايي ميكرد و تيغههاي اسپيلت هم كه بالاي همه اينها ما را به خود ميخواند.
ساعت 10:45 به جانپناه رسيديم و از آنجايي كه هنوز براي نهار به اندازه كافي گرسنه نبوديم به ميوه و تنقلات مشغول شديم. از ويژگيهاي ارزشمند گروه وركش يكي همنورداني هستند كه به اندازه مصرف ده نفر ميوه و تنقلات متنوع ميآورند و معتقد اند كه لذتي كه در خوراكي دادن به ديگران هست در تكخوري نيست. حدود 45 دقيقه مشغول كمك كردن به اين دوستان در سبككردن كولهشان بوديم و پس از آن كه همه يا هارنس خود را پوشيدند و يا طناب انفراديشان را دم دست قرار دادند از بالاي جانپناه به شرق –جايي كه تيغهها منتظر ما بودند- به راه افتاديم.
يكسوم ابتداي تيغهها نياز به درگيري جدي با سنگ داشت و پس از آن كمي پيمايش روي تيغهها –بهسان حركت روي پل صراط- و تراورس بخش پاياني تيغهها به جاي راه رفتن روي آنها و در نهايت دست به سنگ كوتاه زير قله اسپيلت. در نيمه ابتدايي مسير، دره بند يخچال و جانپناه شروين در سمت راست و مجتمع شيرپلا و قله توچال سمت چپمان پيدا بود و پرتگاه زير پايمان در دو طرف. باد تندي روي تيغهها ميوزيد و گاهي كمي تعادلمان را به هم ميزد، البته هوا تقريبا آفتابي بود و نشانهاي از احتمال بارندگي به چشم نميخورد.
در يك سوم ابتداي تيغهها پس از درگيريهاي نهچندان مختصر با سنگ، سرپرست صلاح ديدند كه سه قسمت كوتاه را با حمايت طي كنيم: دو صعود چند متري،ژ و عبور چند متر از تيغه. پس از آن كه مسير آسانتر شد براي سرعت بيشتر بدون حمايت ادامه داديم. استفاده ايشان از ابزارهاي مياني و گيريگيري و طناب و كارابين براي ايجاد كارگاه و حمايت كردن براي ما آموزش ارزشمندي بود، همچنين تاكيد ايشان بر ايستاده و راحت راه رفتن روي تيغهها و چهار دست و پا نشدن. ايشان در تمام مسير تيغهها به ترتيبِ افراد گروه و لزوم حمايت هر فرد از نفر روبهرويش به هنگام صعود و حمايت از نفر پشتسرش به هنگام فرود تذكر ميدادند. در اين مسير سنگي به نظر ميرسيد كه در زمستان تلههاي برفي خطرناكي به وجود بيايد و به قول سرپرست يك صعود كاملا فني را ميطلبد. نماز را چند دقيقه بعد از اذان در ميانه همين قسمت از مسير روي سنگهاي تيز تيغهها و بر لبه پرتگاه اقامه كرديم و نهار را هم پس از يك صعود با حمايت حدود ساعت 13:30 تا 14 خورديم.
قسمت پاياني مسير را كه به زيناسبي اسپيلت ميرسيد از سمت راست تيغهها عبور كرديم، سرپرست معتقد بود كه راه رفتن روي تيغهها آسانتر از مسيرهاي ريزشي و دست به سنگ سمت راست آن است ولي مسير تيغهها را براي گروه صلاح نديدند. گرچه راه رفتن بدون هراس روي تيغهاي بيست سانتيمتري كه دو طرفش پرتگاه است نياز به تمرين دارد.
از گردنه اسپيلت قله كلكچال در شمال و مجتمع كلكچال در شرق پيدا بود. به سمت جنوب رفتيم و بعد از صعود و فرودي مختصر و درگيري كوچكي با سنگ ساعت 16 روي قله اسپيلت قرار گرفتيم.
پس از چند دقيقه ماندن روي قله، با كمي تراورس به سمت شمال به پاكوب شرقي فرود از زيناسبي رسيديم و مسير را ادامه داديم و 17:15 به مجتمع كلكچال رسيديم و طي توقفي 45 دقيقهاي نهار دوم را خورديم و باقيمانده مواد غذايي كولهها را پاكسازي كرديم.
در فرود از مجتمع كلكچال هوا تقريبا تاريك شده بود و جز يكي دو نفر از همنوردان كسي چراغ پيشاني به همراه نداشت. و البته كوهپيمايي هميشه اتفاقات غيرمترقبه دارد و خوب است برخي وسايل مانند بادگير و لباس گرم و چراغ پيشاني و غيره هميشه همراه يك كوهپيما باشد. توقفي چند دقيقهاي براي نماز در ايستگاه سوم داشتيم. فرودمان به دليل تاريكي هوا و ناراحتي زانوي يكي از همراهان كمي آرام شده بود و به همين علت نزديك ايستگاه اول، سرپرست به همراه اعضايي كه عجله داشتند خداحافظي كردند و جانشين محترم همراه نفرات باقيمانده پايين آمدند و در طول مسير از تجربههاي مختلف صد و پنجاه بار صعودشان به قله كلكچال گفتند.
كوهپيمايي گروه ساعت 20:30 رو به روي درب اصلي پارك جمشيديه به پايان رسيد و البته جانشين محترم برنامه، شيريني اين برنامه شيرين را به كام همراهانشان با بستي پس از كوهپيمايي شيرينتر كردند.
نكات پاياني
– در طول مسير از ميدان مجسمه تا جانپناه شروين و پس از آن تا قله اسپيلت و زين اسبي اسپيلت و مجتمع كلكچال آنتندهي موبايل كمابيش –اما نه به طور كامل- وجود دارد.
– مجتمع شيرپلا، پايگاه امداد داوودي و ايستگاههاي هلال احمر دربند و جمشيديه نزديكترين مراكز امدادي منطقه هستند.
– در طول مسير پس از كافههاي پسقلعه تا مجتمع كلكچال، جز چشمهي بند يخچال و همچنين لوله انتقال آب سوراخشده پايينتر از زيناسبي اسپيلت دسترسي به آب وجود ندارد كه البته در مواقع كمآبي چشمه بند يخچال و آن لوله انتقال آب هم آبي ندارند.
– در مسير سنگي بعد از جانپناه شروين بهتر است كلاه كاسك، هارنس و ابزار حمايت و ايجاد كارگاه همراه افراد گروه باشد، هرچند صعود بدون اين ابزار هم ممكن و تا حدودي ايمن است.
[1] http://www.vajehyab.com/?q=%D9%84%D8%AA
http://www.vajehyab.com/?q=%D8%A7%D8%B3%D9%BE%DB%8C
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.