قله چین کلاغ
مشروح گزارش :
بسم الله
• نام برنامه : قله چین کلاغ
• سرپرست: فاطمه عفتي
• همنوردان:خانم ها : فاطمه جاوید – سمیه چیتی – اکرم میرغفاری
آقایان : محمد یونسی – مهدی بشیری – تایماز موسی زاده – مهران علیایی – مصطفی رضوانی
مهمانان : محسن فراهانی – مژگان طاووسی
• تاریخ پيمايش:92/11/11
• گزارشگر: سمیه چیتی
• عکاس: مهدی بشیری
• ميزان آنتن دهي موبايل: تقریبا از جنگل کارا تا قله آنتن دهی وجود ندارد.
• موقعیت جغرافیایی :
قله چین کلاغ به ارتفاع 2820 متر از قلههای البرز مرکزی و جنوبی ترین قله کوههای شمال تهران میباشد. این کوه از شمال به قله های دوشاخ و پلنگ چال، از غرب به دره امامزاده داود، از شرق به دره درکه و از جنوب به منطقه سعادتآباد و فرحزاد مشرف میباشد.
از جاهای دیدنی مسیر صعود به این کوه آبشار دره دیوانه و غار دو سنگ (اگر از طرف درکه صعود کنیم) سنگ نشین و دره بهشت و معدن سنگ سعادتآباد (اگر از طرف سعادتآباد صعود کنیم) و رودخانه فرحزاد و قهوهخانه جاده یونجهزار (اگر از طرف یونجهزار صعود کنیم) است.
صعود به این قله از طرف یونجهزار برای کوهنوردان تازهکار مشکل است. همچنین در مسیر صعود از سعادت آباد سنگچینی با طرح قلب وجود دارد که توسط آقای صفر و نیم ساخته شده است .
مسیرهای صعود :
1. سعادت آباد – انتهای شهرک مخابرات
2. میدان درکه – خ احمد پور – سه راه معدن – مسیر دره معدن
3. میدان درکه – مسیر پلنگ چال – دره و جنگل کارا
• شرح برنامه:
ساعت 7.30 از میدان درکه حرکت کردیم یعنی با 15 دقیقه تاخیر، شاید به خاطر ماشینهایی که جای پارک نداشتند و شاید برای انکه زمان هنوز ارزش خود را ندارد!
نکته ی جالب پلاستیک استخوانی بود که خانم میرغفاری برای سگها با خود حمل می کرد
خانم جاوید سر قدم و اقای بشیری عقبدار بودند.
از میان ادمها رد شدیم تا برسیم به جایی که تنها خودمان باشیم و انوقت به این فکر کنیم که چه خوب است که می توان در مسیری بود که همه از ان رد نمی شوند و می توان خلوتی پیدا کرد، و می توان راهی رفت که اهی بر ساز ان توان زد.
گتر بسته بودیم ازهمان میدان، اما هیچ برفی نبود و هی در دل خدا خدا می کردیم که این گتر به کار اید! لاجرم اگر ابی روان می دیدیم به سرعت پای در ان می کوفتیم تا کار بیهوده نکرده باشیم!
ساعت 5 دقیقه به 9 به جنگل کارا رسیدیم ، و برای صبحانه توقف کردیم، انجا درختانی بود شبیه درختان گردو، شاید هم خود درخت گردو و درختان دیگر، اما هر چه بود از جنگل چیزی کم داشت شاید کمی درخت!! انجا عموما گوشی ها انتن نداشت و البته استثنائاتی هم یافت می شد.
ساعت 9:25 دقیقه راه افتادیم، گاها جاهایی برف بود که عمق کمی داشتند، اما انقدر بود که احساس خوبی از گتر بستن به دست اید. گیاهان انجا شقايق ، گلايول وحشي، علف چاي ( اين گياه بومي شمال کشور است و اين منطقه از مناطق معدود تهران است که اين گياه روييده)، رز وحشی، داغداغان، ارغوان ، زير خانواده هاي غلات، زير خانوادهاي نخوديان، انواع کمپزيته وگون و…. و از گونه هاي حيواني اين منطقه مي توان به روباه، خرگوش وحشي، عقاب، همستر، گرگ و قرقي، بز کوهی، باز، کلاغ کلاغ کلاغ و سگ سگ سگ سگ سگ سگ اشاره کرد، می گویند اگر به سگها غذا دهید حتی به خرده نانی از شما محافظت می کنند و اگر در کوه گم شوید می توانید به انها اطمینان کنید و راه را بیابید، روباه ها نیز دست اموز شده اند و خطری ندارند.
سه توقف 10 دقیقه ای داشتیم که کمی نفس باز اید به جان، در برخی مسیرها شیب تندی را باید طی می کردیم و برای در راه ماندگانی چون من سرپرست و عقب دار نقش موثری داشتند، هم در روحیه دادن هم در همراهی کردن، قله همان پشت بود و ما هر چه می رفتیم باز هم پشتی بود بر پشتها و اینگونه بود رسم روحیه دادن!!
با انکه هوا افتابی بود هر ازگاهی بادهای شدیدی می وزید.
ساعت 13 به قله رسیدیم یعنی 5.5 ساعت برای این هدف گام برداشتیم، اما دریغ کلاس دکتر، تاثیر عمیقی بر دوستان گذاشته بود و به همین علت 15 دقیقه ای که قرار بود روی قله باشیم ، به 10 دقیقه کاهش یافت و با گرفتن چند عکس، قله را ترک گفتیم.
مناظر زیبایی بود از ان بالا می شد خیلی چیزها دید کوههای بالاتر، اسمان، ابر، ادمهای پایین تر اما انجا شاید لحظاتی خود را نمی دیدیم.
مثل همیشه پایین امدیم! اما دیدن قله انقدر خوب بود که می شد به راحتی هرچند با کمی ناراحتی پایین امد، در راه کمی با دوستان بحث کردیم که این چه رسمی است که ساعتها تا قله می روی اما در قله زمان کمی می مانیم؟ دوستان از بحث فلسفی تا کاربردی گفتن که هیچ کدام قانع کننده نبود از جمله انکه لذت در سختی است و لذتی که در بالا رفتن از قله هست به اندازه ای هست که نیازی به توقف زیاد در قله نیست یا انکه سرعتت بالا باشد که زودتر از همه برسی یا انکه سرپرست شو تا زودتر برسی یا انکه کف پایت یخ می زند یا انکه …. یا انکه …. یا انکه …
سه توقف ده دقیقه ای در بازگشت داشتیم که در یکی از این توقفها نکته ی عمیقی اموختم: زمانی که اقای بشیری کیسه ی پودرهای مختلف کاپوچینو شکلات داغ و … در اورد و کاپوچینوی با اداب خودش را درست کرد! اقای بشیری گفت: کوهها همیشه ثابتند، انچه که تغییر می کند انسانها هستند و البته خوراکیها!
ساعت 15:15 به جنگل! کارا رسیدیم، برای صرف ناهار در نقطه ی افتابگیر ان مستقر شدیم، با وضو نماز خواندیم و در ساعت 16:10 دقیقه به سمت میدان حرکت کردیم.
از دور که انسانی رویت می شد احساس نجات یافتگی دست می داد.
ساعت 17:30 میدان درکه بودیم و به شوق خانه، قدم برداشتیم…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.