قله شاه البرز
صعود قله شاه البرز
مشروح گزارش :
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه «قله شاه البرز» یک برنامه دوروزه بود که در یک دید کلی روال اون رو میشه در نمودار زیر مشاهده کرد:
در این برنامه شش نفر از اعضای گروه شهید ورکش حضور داشتند که عبارتند از:
به علاوه سه دوست دیگر هم به عنوان مهمان و راهنما با ما همراهی داشتند:
پنجشنبه، 9/07/94
برنامه در روز پنجشنبه مورخ 09/07/94 از میدان آزادی شروع شد. کلیت برنامه در روز اول، در جدول زیر ارائه شده است.
پس از رسیدن به خروجی طالقان، دوستان مهمانمون رو در راهداری اول مسیر طالقان ملاقات کردیم. حدود یک ربع صرف خوش و بش کردن و سوار کردن کوله ها روی باربند مینی بوس شد. در همین حین بود که بارون شروع به باریدن کرد و ما رو یاد سیلهای اخیر انداخت! البته خانوم عفتی به ما اطمینان دادند که همه چیز پیش بینی شده و اصلاً جای نگرانی نیست. البته بارون هم خیلی نبارید، انگار هدفش فقط این بود که یه دستی به سر روی هوا بکشه و اون رو برای خاطر عزیز ما، تلطیف کنه!!! بعد از کمتر از یک ساعت، به سد طالقان رسیدیم. «شهرک»، که مرکز طالقان محسوب میشه و اهالی اون رو به این نام میشناسند، بعد از سد قرار داره. ساعت 9:30 در شهرک توقف کردیم تا یه مقدار خرید کنیم. بعد به سمت روستای «حسنجون» راه افتادیم. ساعت 10:20 از مینی بوس پیاده شدیم و بعد از آماده شدن، راه افتادیم.
مسیر حرکتمون بسیار زیبا بود! کوچه باغهای دوست داشتنی. ترکیبی از تابستان و پاییز، برگهای زرد و نارنجی که روی بستر سبز برخی مناطق خودنمایی میکردند و از آغاز حکمرانی پاییز بر طبیعت خبر میدادند.
در مسیر زالزالک و زرشک هم بود. جای همگی خالی!
بعد از عبور از روی یک پل چوبی زیبا، در یک قطعه از بهشت زمینی طالقان نهار خوردیم و نماز خوندیم. تماس با سبزههای طبیعی که زمین اون منطقه رو فرش کرده بود به همراه هوای پاک و دمای معتدل، آرامش خاصی رو به همراه داشت.
بعد از یک ساعت توقف برای نهار و نماز به راه افتادیم. در مسیر به یک تنگه رسیدیم که انتهای اون یک آبشار زیبا بود.
بعد از ثبت بخشی از زیبایی دیداری آبشار در قاب دوبعدی دوربینهامون، به راه افتادیم. تا این زمان مسیری که پیمودیم در اکثر قسمتها هموار بود و بیشتر راهپیمایی میکردیم تا کوهپیمایی.
در دو ساعت انتهای پیمایش روز اول، مسیریابی برای راهنما و سرپرست کمی دشوار شده بود؛ چراکه اطلاعاتی که داشتیم از وجود محل کمپ در ارتفاعی خبر میداد که ما اون رو رد کرده بودیم! اما به لطف خدا خیلی زود به یک محل کمپینگ مناسب رسیدیم. با دسترسی خوب به آب و زمین مسطح به اندازه کافی!
در ساعات پایانی، مسیر دشوار شده بود و شیب تندی داشت. قبل از رسیدن به محل کمپ بعضی از همنوردان با کمبود آب مواجه شدند؛ البته مسئله آب خیلی نگران کننده نبود، چون چشمه و رودخانه در مسیر به اندازه کافی وجود داشت. حدودای ساعت 14 بود که صاعقه های شدیدی رو تجربه کردیم و بارون شروع به باریدن کرد، اما خیلی زود بند اومد.
ساعت 17:45 به محل کمپینگ رسیدیم. چادرها خیلی سریع برپا شدند. به دلیل راهپیمایی طولانی که با کولههای سنگین داشتیم، خیلی خسته بودیم. به همین خاطر ظرف کمتر از دو ساعت بعد از برقراری چادرها، خوابیدیم. حتی رادیو هم هنوز شعر «مهتاب بالا …» رو پخش نکرده بود!
حدودای ساعت نه، ابرها سراغمون اومدن و اول با بارون و بعد هم با تگرگ ازمون پذیرایی کردن، ولی انگار سرشون خیلی شلوغ بود و باید به جاهای دیگه هم سر میزدن؛ چون کمتر از نیم ساعت بالای سر ما موندن و زود رفتن.
جمعه، 10/07/94
جمعه سحر ساعت 4، در حالی که بر خلاف انتظارمون، در بارش شدید بارون گیر نکرده بودیم و حتی خیس نشده بودیم (!) از خواب بیدار شدیم. در هوای سرد سحرگاهی ارتفاع 2650 متری، با آب چشمه وضو گرفتیم و روی چمنای تر و خوشبو نماز خوندیم. صبحونه خوردیم و 5 چادرمون رو در 2 چادر خلاصه کردیم. اتفاقات مهم برنامه روز دوم در جدول زیر ارائه شده است:
ساعت 5:30 به راه افتادیم. بعد از 40 دقیقه پیمایش، به یک محل کمپینگ دیگه رسیدیم. مسیر دشوار و طولانی بود. یک مورد انصراف زودرس داشتیم که به مدد سرپرست گرامی، راهنمای محترم و دلگرمیهای سایر همنوردان، ختم به خیر شد.
هوا برخلاف شب قبل کمی سرد بود؛ اما نه «بس ناجوانمردانه»!. در مسیر سه بار توقف یک ربعی داشتیم تا همنوردان تجدید قوا کنند. همه قله های منتهی به شاه البرز، که زیاد هم بودند، سنگچین شده بودن و این کار زیبای کوهنوردان قبلی، مسیریابی رو در ساعت آخر پیمایش خیلی آسان کرده بود.
بالاخره ساعت 11:10 به خدمت «جناب شاه» رسیدیم. ایشون هم با تندباد سرد و منظرهای فوق العاده زیبا از ما پذیرایی کردن. از روی کلاه جناب شاه البرز، چندین لایه کوه میدیدیم و آسمون و ابر و دیگر هیچ!
اثری از دستکاریهای بشر در طبیعت به چشم نمیخورد و این محصور شدن در طبیعت محض، فردیت آدمی و اینکه در هر شرایطی خودت هستی و خودت و خدایت، و «دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی» را برجسته میکرد …
بعد از 20 دقیقه عکسبرداری و گپ و گفت با جناب شاه، سرازیر شدیم به سمت محل کمپمون.
مسیر برگشت رو با سرعت خوبی رفتیم و 3 ساعت بعد از قله، مشغول جمع کردن وسایلون در محل چادرها بودیم. فرصت کمی داشتیم، به همین دلیل نهار رو با سرعت زیادی صرف کردیم و به راه افتادیم.
مسیر بازگشت عیناً مثل مسیر رفت نبود و فراز و نشیبهای بیشتری داشت. در راه برگشت یک بار استراحت یک ربعی داشتیم و تقریبا بقیه زمان 3 ساعت و نیمی بازگشت رو راه رفتیم.
ساعت 19 به مینیبوس رسیدیم و مهیای بازگشت شدیم.
به دلیل اینکه نهار درست و حسابی نخورده بودیم و کلی هم راه رفته بودیم، شدیداً احساس گرسنگی میکردیم و تا خونه دوم نمیاوردیم. تصمیم گرفتیم که شام رو در طالقان صرف کنیم و بعد برگردیم. اون روز عید غدیر بود و آقای کشاورز به همین مناسبت گروه رو به صرف شام دعوت کردند. جای همگی خالی! اینم یه حسن ختام عالی
والسلام
مختصری از برنامه و زمان بندی تقریبی:
94/07/09 – پنج شنبه
_ ساعت 6:30 صبح محل تجمع (حدود 3 ساعت تا طالقان )
_ مبدا شروع کوهپیمایی روستای حسنجون تا گوسفند سرا( محل کمپ )حدود5تا7 ساعت پیمایش
94/07/10 – جمعه
_ ساعت 5 صبح حرکت ،زمان صعود تا قله حدود 5 تا7 ساعت ، از قله تا روستای حسنجون حدود 8تا10ساعت
_برگشت به تهران انشاالله قبل از ساعت 23:00
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.